یک پلهء یک سانتی

فک کن به تو - توی نوعی - بگویند مثلن حسین اکبری فوت کرد ... اگر اسم برایت آشنا نباشد اولین سوالی که میکنی این است که چکاره بود ؟ ... این چکاره بودن که انقد مهم است - حتتا بیشتر از آن آدمی که فوت کرده - به نظر من ناظر است بر آن بخش از موجودیت آدمها که اسمش شاید اثربخشی باشد یا رد پا یا حالا هر چی ... منظورم صرفن شهرت نیست ، اثر بخشی چیزی فراتر از اینهاست ... یعنی بولد شدن و بولد ماندن ... که این «ماندن » از آن « شدن » هم مهمتر است ... یعنی چیزی در وجود یک آدم باشد که ارائه کردن و تبلورش یک پله او را جدا کند از هف میلیارد آدم دیگر ... یک پلهء حتتا شده یک سانتی ... اینکه گفتم منظورم صرفن شهرت نیست ، یعنی این « چیز » مثلن می تواند همان چیزی باشد که در وجود مدیرعامل کارخانهء بهروز بوده و او را از تُرشی درست کردن با همسرش در زیرزمین خانه و فروختن آن به مغازه های سطح شهر با ژیان ماهاری ، رسانده است به اینجایی که الان هست ... اگر روز ازل یک فُرمی میدادند که پُر کنیم و فیلد اثربخشی به انتخاب من بود دوس داشتم طراح مُد و لباس میشدم ... از آن حرفه ای ها و یگانه هاش ... که فلان مدل پیرهن یا کاپشنم مثل مدل موی گوگوشی یا ریش ستاری بولد میشد و بولد می ماند !