خون دماغ مغزی !

عصر انقد حالم خوب بود که با خودم میگفتم امشب  

بعد مدتها حتمن یه پُست طنز می نویسم ... 

از اون بترکوناش ... از اون کرکر خنده ها !  

راستش می خواستم خاطرهء اولین باری که صورتمو تیغ زدم رو بنویسم ! ...  

یه کمدی درام واقعی که بار کمدی ش البته می چربه ! ...  

ولی شب - بی دلیل - انقد حالم بد شد ، 

که اگه می رفتم یه وبلاگی  

و می دیدم همچین چیزی ( که من قصد نوشتنشو داشتم ) نوشته  

فحش خار مادرو می کشیدم به جونش ! ...  

آدمیزاده دیگه ...  

مغزش بدجور مستعد رابرا خون دماغ شدنه ! ...  

-