در فرهنگ لغات ، جنس ایرانی مترادف است با بنجل و مزخرف و یکبار مصرف و جزو قاذورات ... بله اغراق و بی انصافی و تعمیم و همه را به یک چوب راندن هم توش هست همانطور که استثنا و مثال نقض هم دارد ولی به هر حال این نوع نگاه و این طرز تلقی بلاخره از یک جایی آمده و حاصل تجربیات میلیونها آدم است ضربدر دهها سال ... بحث اصلن از این اسپری های خوشبو کننده جدیدی که همکاران تدارکات در محیط آموزشگاه اطراف دستشویی ها اسپری میکنند شروو شد ... لامصصب ها انقد خوشبو و محشر هستند که آدم عطر نشناس روستایی ساده دلی مث من خیال میکند یک بازیگر زن معروف هالیوودی سکسکه ای ترین ! عطرش را زده و از راهرو رد شده است خرامان خرامان ! یعنی در این حد ... خب این یعنی چی ؟ ... مگر برندهای تولید کنندهء این اسپری ها نمی توانستند کما فی السابق به تولید همان عطر و بوهای سوسک کش مانند ! ادامه بدهند ؟ همانها که آدم بوی مبال و مستراح را بهشان ترجیح میداد ؟! ... بیزینس من ها و برندهای خارجی به نظر من فرقشان با وطنی ها در این است ( یکی از فرقهایشان البته ! ) که علاوه بر در نظرگرفتن سود و منفعت خودشان ، به مشتری هم فک میکنند ... یعنی از تلفیق تیزهوشانهء این دو منفعت و تلاش برای همراستا کردن حداکثری شان به یک تعامل دو سر بُرد دست می یابند ، یک رابطهء وین وین که از طرفی تضمین کنندهء موفقیت برند و صاحب کالا در بازار کاملن رقابتی موجودشان است و از طرف دیگر ضامن رضایت مشتری و مصرف کننده ...