بنظر من یکی از ملاکها و فاکتورهای یک بلاگر قوی و قَدَر این است که پستهایی داشته باشد که وختی میخوانی به قلمش حسودی ات بشود و با خودت بگویی کاش این را من نوشته بودم ...  

با این متر و معیار « سهراب را خودم کشتم » وبلاگ محشری ست ... 

این هم قسمتی از آخرین پست این وبلاگ با عنوان 5 ریالی : 

... 5 ریالی در آنروزها سکه معتبری بود و این اعتبار مطلقاً ریشه در ارزش مالی اش نداشت. چراکه 5 ریالی هیچگاه واجد ارزش مالی نبود ، ارزشی انتزاعی داشت که تعریف این ارزش نه تنها درچارچوب افتصاد خرد نمی گنجد  بلکه از مرزهای افتصاد کلان هم بیرون می زند ! 5 ریالی باج از بانک مرکزی نمی گرفت ، نگران نرخ تورم هم نبود و اعتبارش در برابر ارزهای خارجی به سقوط ارزش پول ملی بستگی نداشت."او" مستقل از همه دلالت های اقتصادی،اعتبارش را از تأکیدات مادری می گرفت،که اصرار داشت توی جیب بچه های دبستانی اش حتما یکی دوتا سکه 5 ریالی برای تماس های "مبادا" بگذارد.اعتبارش را از محبت عشاقی می گرفت که واسطه وصالشان بود از پشت سیم های تلفن عمومی در سالهایی که «عشق» در خصوصی ترین اشکالش هم،وصفی به غایت مجرمانه داشت 5 ریالی معتبر بود چون حامل" صدای گرم مادر" بود برای سربازهای خسته پادگان ...  

+