بگذارید با سه چار تا از دیالوگهای عرب نیا ( در سلطانِ کیمیایی )
که همیشه دیوانه اش هستم اینجا را تمام کنم :
-
- خونهمون ... اینجا بود ... اینجا پنج تا اتاق ... دو تا باغچه و یه حوض بود ... بزرگ نبود ... اما بود
- درست رفتن از این دنیا درس اول و آخره ...
- ما ام رفتیم ... کوتاه بود ... ولی خیلی خوب بود ...
- همیشه میخواستم یه وقتی یه جورایی درست و حسابی کلک ام کنده شه ...
-
***
تاواریش های خوب من ، کرگدن از امروز برای همیشه تعطیل است .
-
***
اگر در تمام این سالها از محسن باقرلو بدی دیدید تو را به خدا حلالش کنید
و اگر خوبی ای بوده بدانید که از خوبی خودتان بوده
و به حرمتش ، یکوختهایی توی دلتان از من یاد کنید و لبخند بزنید ...
-
مواظب خودتان باشید
برای من هم دعا کنید
-
فدای همه
و با همین بغض گلوگیر :
خداحافظ .
-
-
الان شبه صب یادم رفت صب بخیر بگم
باشید لطفا
به به کرگدن خودمون!
(پیرو جواب ۲ شب پیش حمید به بنده عقد بنده با کرگدن که توو آسمون بسته نشده؟)
میبینی محسن خان؟ میبینی نمیتونی دل بکنی؟
کجاست یکی یه دونه کرگدن بلاگستان
شب کرگدن عزیز به خیر و شادی
کی میگه دوران عشق و عشقبازی گذشته !! کی میگه دوران سنگی افکار و احساس ... اینهمه عشقبازی بچه ها آدم رو به وجد میاره ... خوش بحال خالق اینهمه عشق
شب خوش
نامه کرگدن خیلی خوب بود ... چرا من همه اش گریه ام می گیره ؟ چرا این بلاگستان یه جوری شده ؟ چرا همه چی و همه جا و همه کس یه طوری شده ان این روزا ... چرا من حالم بده و هی بدتر میشه ؟
کاش این روزا زود بگذرن .... کاش
عجب حرکتی آقا محسن...
جالبه... وبلاگ نویس ها عجب واکنشی نشون دادن به این حرکت شما...
فک کن داری کانلا رو عوض می کنی، یهو اخبار میگه: اینجا سرزمین پارسیان ... صدای جمهوری ایران ...
به هیمن اندازه تعجب کردیم...
عاشق اینجور حالتام...
امید وارم، تو دنیای واقعی به اندازه مجازی موفق باشی...
دنیای مجازی ارزشی نداره...
وقتتو دوست داشته باش
موفق باشی... از ته دل گفتم
محسن خان، خیلی مخلصیم داداش.
سلام
راستش یک ساعت تایپ کردم اما سنت نشد
همه دوستان میخوان شما رو از نزدیک زیارت کنند و ازتون حضوری قدردانی کنند
من با کیامهر هماهنگ میکنم و اگه شما موافق بودید هماهنگی لازم انجام میدیم
موفق باشی واقعا بچه ها دوستت دارن
خودت بیا و ببین
خوب دلمون تنگ میشه برای اینجا! میگی چه خاکی تو سرمون کنیم؟
کفتر جلد که میگن همین ماهاییم!همچین مقیم بوم خونتون شدیم و رفتنی نیستیم...کلا سنگ قلابمون کردین اینجا....
شب کرگدن دلتنگ و آقا محسن مهربون بخیر...
سلام اولین بار که دارم می نویسم تمام 10 صفحه رو خوندم و هر روز سر زدم (شاید منم قاطی دارم) دلم خواست تو این همه احساسات سهمی داشته باشم.از حمید هم خیلی تشکر میکنم هوای این همه طرفدار رو داره. دوستون دارم تو رو خدا برگردین
کرگدن جان ما ول کنت نیستیم. نگی یخورده بگذره عادت میکنیم به نبودنتا. نچ. هرروز میایم.
تا کرگدن نیایه! هر روز همین بساطه. (قافیه پیدا نکردم توو مایه های بابا طاهر شد دیگه! البته میدونم بازم قاقیه اش درس نیستا!)
اومدم سر بزنم ببینم خوابید یا بیدار
نکنه مثل دیشب باز بیخواب شده باشین
برا شما و همه رفقایی که نمیذارن تنها سفر کنین شب خوش و خواب اروم ارزو میکنم
خوب بخوابین
آقای کرگدن باور کن بعد از بازی وبلاگی باحالی که برا شب یلدا راه انداخته بودی به خدم می گفتم چه بر.بچ باحالی توی وبلاگستان هستند.
باور کن رفتنت به ضرر وبلاگشتان تموم میشه نرو که مدیونی!
برگرد به من!!!
باور دارم میای دوباره
یک سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام شباهنگامی و البته بامدادی بگم بهتره انگار ، به جناب کرگدن بزرگ بلاگستان !
شبتون ، نه ! همون بامداد روز ۳ شنبتون بخیر و خوشی !
۶ نفر آنلاین !!!!!!
یعنی منهای من می شه ۵ نفر آنلاین !!!
کیه ؟!!! کیه ؟!!!!! شماها کیائین ؟!!!!!!!
کرگدن خوشگله، رنگ زمینه رو خاکستری کردی که بد تر حالمونو بگیری؟ از خودت انرژی منفی ساطع میکنی؟
جنگ روانی راه میندازی؟ کور خوندی ما هستیم!
یکیشون منم فلوت زن
آخه یکی نیست بگه بچه مگه تو فردا یه دنیا کار نداری ( اسباب جمع کردن و اینا ) چرا نمیری بخوابی آخه ؟!!!!!! یه خواب راحت نداریم که !!!
حالا جدی یکی نیست بگه ؟!!!!
خب یکیشون شناسایی شد !!!!!!
بقیه خودتون با زیون خوش بیاین بیرون !!!!!!!؟؟؟؟!!!!!
مینا بیا دو تائی یکم غیبت کنیم خوش بگذره !!!!
آخ جون. گوشت برادر مرده!
من پایه ام. حالا غیبت کیو بکنیم؟
خب انگاری کسی نیست !!!! پس آخه اون ۸ نفر آنلاین کیائن ؟!!!!!!! چرا هیچکس صداش در نمیاد پس ؟!!!!!
من که دیگه از بس زل زدم توو مانیتور چشام تار می بینه !!!!
برم بخوابم !
شب همه اون آنلاینایی که خودشونو نشون نمی دن که شایدم روح هایی سرگردانن ، به خیر و خوشی !
دیر جواب دادی دیگه مینا !!!!! گوشت برادر مرده تموم شد !!!!! به ما نرسید !
شب بخیر ! ما رفتیم !
از الان صبــــــــــــــــح بخیر کرگدن !!!!!!!!!
بلاگستان در امن و امان است !
آسوده بخوابید بلاگرا که شهریار اینجسات !
امودیم بچه ها رو بفرستیم برن خونشون ! شما راحت بخواب ! فردا کلی به این همه کفتر جلد ( به قوله الهه ) شب بخیر بدهکاری !
شبت به خیر حاجی
نمی خوای پاشی به این بچه شیر بدی ؟
این توله کرگدنتون رو میگم
ساعت ۳:۱۷ بامداد
جوگیر پالاس
در معیت اجنه و اشباح شب بیدار
یکی شب زنده دار تر از کیامهر هم هست! اصلا هم الان خوابش نماید. تازه میخواد درس بخونه!
از کلیه ی خواهران و برادران دعوت میکنیم برای برگزاری مراسم پر فیض نماز صبح بیدار شن! اگه هنوز اذان ندادن پاشید نماز شب بخونید.
پست جدیدم تقدیم به محسن باقرلو
سلام . هنوز هوا روشن نشده میدونم . عازم قمم ترسیدم نتونم صبح بخیر بگم الان اومدم .
صبحت بخیر صابخونه . دعاگوی همتون هستم بخصوص کرگدن عزیز .
صبحتان بخیر کرگدن دوست داشتنی و محسن باقرلوی عزیز
سلام صبح کرگدنی تون بخیر .... صبح محسن باقرلویی تون هم بخیر ! اصلا مگه این دوتا از هم جدان ؟؟ نخیرم آقا ! تو و کرگدن هر جا برین با همین !
ببین اول صبحی اومدم اینجا کارت بزنم که یعنی خیلی مخلصیم و اینا !
میدونم لحظه ای که بشینی پای کامپیوتر اول اینجا رو باز میکنی ...
یه کمی دور و بر اینجا رو نگاه کنی میبینی خیلی چیزا جا گذاشتی ...کیامهر گفت نصفه شبی نمیخوای به این بچه شیر بدی ؟ اونم بچه ای که یهو از شیر گرفتیش !!!
میرم ظهر میام نامه دومت رو بخونم !
سلام به بروبچ و آق محسن گل .
صبح بخیر
...صبح بخیرررر...کرگدن...
آپ نمی کنی ؟!..
..میخوای بگی : رو که نیست...سنگ پایه ...اشکال نداره...شمابگو !!
هواشناسی:...مشهد مقدس الان یه صبح بسیار سرد و مه آلود داره !!....
اما خبری از باران وبرف...خیر..نیست !!....
سلام محسن جان
صبح سه شنبه شما به خیر برادر
مواظب خودت باش آقا
بنزین می زنی این یارو نازل رو فرو نکنی تو اگزوز زبونم لال
چه می دونم به جای جا سیگاری سیگارت رو روی شلوارت خاموش نکنی آقا
روز خوبی داشته باشی ایشالا
نامه قشنگی بود
همین که هستید و کامنتای بچه هارو میخونید کافیه
لابد و صد در صد دلیل محکمی برای رفتنتون داشتید..
ما به تصمیمتون احترام میزاریم...
دروووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووود و
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
بر محسن باقرلو و باحالترین رفیق کرگدن ...
صبح امتحانیت بخیر برادر ، البته واسه ما دانشجوها ...
خیلی 4کریم
سلام داداشی.
عزیز صبت بخیر..
عجب سرمایی ِ لامصصب
برفم نمیاد که دلمون نسوزه ...
سلام و صبح بخیر بر آقای باقرلوی عزیز!!!
سلام...صبحتون به خیر..
سلام . صبح بخیر . پس نامه کرگدن به محسن شماره 2 کوش ؟
سلااااااااام...صبح بخیر...کرگدن عزیز لطفا یه نامه دیگه واسه بابا محسنت بنویس که بسیااااااار دلتنگ ادبیات کرگدنی هستیم
میشه به این کرگدن بفرمایید نامه رو زودتر محبت کنند ؟
ما کار و زندگی داریم برادر
جریان این نامه دیگه چیه ؟
بازی جدیده ؟!
( نامهء دوم )
سلام محسن جان
صبحت بخیر عزیز خاموش ... خیلی حرف میزدی حالا بنکل سایلنت شدی که خلاص ... بیا یک قراری بگذاریم با هم ... من توی نامه هام هر چی برات نوشتم وخت خواندنشان از خودت نپرس این بچچه اینها را از کجا می داند ... قبول ؟ ... اصلن فک کن کلاغها برایم خبر می آورند ! ... راستی هیچوخت نگفتی چرا انقدر کلاغها را دوست داری ها ... البته من هم هیچوخت نپرسیدم خب ... گندم بزنند ... یعنی خیلی چیزها را نگفتی برام ... نگو فرصت نشد که باور نمی کنم ... من و تو ده سال لحظه لحظه با هم بودیم ... باز داری فردین بازی در میاوری ؟ ... باز داری مرام کش می کنی من را ؟ ... من فک می کنم تو از خودت چیزی نگفتی چون من مهلت ندادم ... چون همه فکر و ذکرت من بودم و راحتی خیال و آرامش و زندگی م ... مثل مادرهایی که وختی کودکشان از مدرسه بر می گردد سه ساعت تمام به روایت خسته کنندهء بچچه شان از وقایع آن روز مدرسه گوش می دهند جوری با علاقه که انگار قصه هزار و یکشب است و دلاوریهای پهلوان مسلم خراسانی ... یکجورایی خودت را وقف من کرده بودی ... و من اینها را تازه دارم می فهمم ... حالا که نیستی و جایت آن گوشهء همیشگی اطاق بدجوری خالی ست ... می فهمم و بابتش ممنونت هستم و مدیونت ... سعی می کنم بعدها برای فرزندخوانده ام مثل تو باشم ... افسوس که زمان هیچوخت به عقب بر نمی گردد مگر توی خواب ... خواب هم که مثل باد است مثل بوی عطر مثل نفس توی فضا ... یک عالمه هم باشد باز هیچی است آخر آخرش که بیدار شوی ... چیزی عاید آدم نمی کند جز ترس و حسرت ... بگذریم ... مرد مومن شنیدم دیشب ساعت یکربع به ۹ گندم زدی و خوابیدی ؟! ... خدایی ش خداوندگار افراط و تفریطی ! ... ولی عیبی ندارد ... شوخی کردم ... بخواب ... استراحت کن ... و مواظب خودت باش ... من هم سعی می کنم بدون تو مواظب خودم باشم و آنجور که تو دوست داشتی زندگی کنم ... قول می دهم جوری روزگار بگذرانم که باعث افتخارت بشوم ... هرچند قول هم مثل خواب است و روی هوا ... تا وختی که خلافش ثابت شود ! ... طولانی شد انگار ... فدای تو بشوم ... کاری باری ؟ ... بوس و خدانگهدارت .