نامه های کرگدن به محسن باقرلو-۵

( نامهء پنجم ) 

سلام عزیز دلمچاله ...  

خوبی نازنین ؟ ... می دانم که نیستی ، انقدر به روم نزن این چیزها را ... این احمقانه و عرفی حال پرسیدن ها را ... یعنی من انقدر خنگم که ندانم باید هر روز بپرسم بهتری و نه اینکه خوبی ؟ ... به جان عزیزت می دانم ولی اینطوری می پرسم تا شاید انرژی مثبت نهفته توی واژهء خوب بنشیند روی غبار روح طفلکت ... بهتری صرفن یک واژهء مقایسه ای ست ... مثل معاینهء دکترهاست وختی برای بار چندم رفته ای پیششان ... دکترهایی که سالم و خوشحال و خوشبخت اند و مهمترین بخش از درد تو برایشان مبلغ ویزیت پرداختی توست و شاید در حالی که دارند نبض به شماره افتادهء تو را رصد می کنند ، همزمان توی ذهنشان دارند همخوابگی دیشبشان را مرور می کنند و از این پروسهء لجن فقط لبخندش را تحویل چشمهای گود افتادهء تو می دهند ... ولی به همهء مقدسات تمیز و کثیف این دنیا قسم که من مثل آن دکترها نیستم عزیز شب بیدار ... من نگرانت هستم و بغض دارم برای گریه های پنهانی ت که مثل وعده های قرص ، صبح و ظهر و شب از چین و شکن های گلوی زخمی ت بیرون می کشی و می اندازی بالا ... هر چند خودم می دانم این نگران بودن و بغض داشتنم سر سوزنی نمی کاهد از رنج تو ولی دست کم خودم را آرام می کند ممباب اینکه در اینروزهایت نیز همراهت بودم و همپایت به پاس تمام خوبی های تو نازنین در حق من که نبودم و تو بودم کردی ... امید که من حقیر ... من کوچک ... من هیچ چیز هم بتوانم نبود توی نابود را بود کنم ... بگذریم ... چه حال ؟ ... چه خبر ؟ ... هوم ؟ ... خبرش را دارم که اینروزها بیشتر یاد خدا می افتی ... گاهی فحش و بد بیراه نثارش می کنی و گاهی دستت را به سمتش دراز می کنی یواشکی طوری که کسی نبیند و نفهمد ... از چی خجالت میکشی ؟ ... نه وخت فحش دادن خجالت بکش نه وخت دست دراز کردن ... تو که این مدلی نبودی سالار ... خودت باش ... راحت باش ... عینهو همیشه ... گیرم که این عکس العملها همه از سر استیصال باشد که الان نمی دانم املایش را درست نوشته ام یا نه ! ... خدا اگر باشد که آگاه است به سِر درون طوفانی ت و خرده نمی گیرد حتی به بد و بیراه هات ... اگر هم نباشد که فحش هایت را سوار کرده ای روی بال باد ... هیچچی به هیچچی ... صفر صفر به نفع داور ... اصلن می دانستی که یک تئوری ای هست مبنی بر اینکه بشر خدا را با دست های ذهن خودش ساخته برای همین زمانهای استیصالش ؟ ... پس راحت باش پدرخوانده ... چقدر فک زدم من صبح جمعه ای ! ... پاشو و به وعده ای که به خودت دادی عمل کن ... یادت که نرفته ؟ ... جمعه صبح ... بهشت زهرا ... ضیافت دو نفره کنار قبر ننه ... پاشو لنگ ظهر شد تمبل خان ! ... فقط جان مولا توی اتوبان که رانندگی می کنی مواظب خودت باش تاواریش ... قبول ؟ ... قول ؟ ... آففرین ... فدای تو ... تا بعد .  

-

نظرات 93 + ارسال نظر
عاطی جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:54 ب.ظ http://parvaze67.blogfa.com

سلام شهریار ما . خوبی ؟ امروز بهت خوش گذشت ؟ آرومتر شدی ؟ از ته ته قلبم برات دعا میکنم تا هرروز بهتر و بهتر شی و مثل سابق برگردی پیشمون . شبت قشنگ و خوابات رنگی رنگی .

روشنک جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:20 ب.ظ http://hasti727.blogfa.com

ارومتر شدی؟؟؟

باور داشته باش که همیشه لحظه اخر خدا نزدیکتر میشه

از ته دل بخواه ممکن نیست اتفاق نیفته

شاد باشی

مکث خطاب به همه بچه ها جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:26 ب.ظ

دوستان عزیزم! فکر نمی کنید بهتره کمی به کرگدن اهمیت بدیم؟ محسن رفته و کرگدن اومده... خواهش می کنم... اینهمه حال محسن رو نپرسیم... بیایید به کرگدن خوشامد بگیم که اومده و داره نامه می نویسه... ما از محسن چی می خواهیم؟ می خواستیم بنویسه؟ خب داره می نویسه.... دیگه باید چطوری بنویسه؟ بیایید همه کرگدن رو ببینیم و اجازه بدیم محسن بره مدتی استراحت کنه.... اینطوری فکر می کنم کرگدن قهر کهنه و دیگه نیاد... فکر می کنم محسن هم خوشحال بشه اگر ببینه کامنتینگش داره روال عادی رو پیدا می کنه....روزهاست که اینجا رو محل حرف زدن با خودمون کردیم... خب این کرگدن چی؟ اون در اصل داره برای ما می نویسه... چرا بهش اهمیت نمی دید؟ چرا کمتر بهش اهمیت می دید؟ من و ببخشید که باهاتون صریح حرف زدم اما این خودخواهیه که ما هر روز بیاییم به محسن سلام بدیم و کرگدن رو نبینیم. موجودی رو که داره هر روز برای ما می نویسه.....

مینا جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:28 ب.ظ http://www.harfebihesaab.blogfa.com

ای بابا. دیشب اینجا چه بزن و برقصی بود.امروز جو بهشت زهرا همه رو گرفته!

محسن باقرلو جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:35 ب.ظ

عمه زری راس میگه ...
بهش زهرا ام راس میگه ...
خانم هایده ام راس میگه ...
مستی ام درد منو ...
دیگه دوا نمی کنه ...

Knight جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:46 ب.ظ http://funoos.blogfa.com/

آقا دم شما گرم...

نیما جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:22 ب.ظ http://www.arezuhaye-aghaghi.blogsky.com

ما دچار غضب عمه زری بلاگستان واقع شدیم و چون جرات نداریم به عمه ی محسن خان لبیک نگیم پس میگوییم :

سلام کرگدن کوچولو موچولوووووووو !

paizeeboland جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:32 ب.ظ http://www.paizeeboland.blogsky.com

mastiam darde mano dige dava nemikone...
Nosh..

روشنک جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ب.ظ http://hasti727.blogfa.com

سلام
شب همگی به خیر ....صابخونه سلام عرض کردم

فرشته جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:58 ب.ظ http://surusha.blogfa.com

چه خوب که این نامه ها پست شد...

فقط چرا انقدر غم؟

زودیاک جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:04 ب.ظ http://ordibeheshtii.blogfa.com

درود

خوب سلام. از امروز صبح تا الان (چهار و خورده ای تا الان) نیومده بودم اینجا. خوب هم کار داشتم و این حرفا دیگه. نرسیدم بیام.

خوب محسن جان خوشحالم که برگشتی. احساس می کنم حالت رو به بهبودیه. این خیلی خوبه. منتظر بچه های "چت روم کرگدنی هستیم .." تا صبح..

رفیق جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:06 ب.ظ

ایمیلتون رو چک کردید تازگیا جناب کرگدن ؟

رویا جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:10 ب.ظ http://nasimesobh.persianblog.ir

کرگدن سلام.چه ابتکاری به خرج دادی والا. یعنی یع کاری کردی کارستون. یعنی یه کاری کردی که فردا روزگاری که محسن برگرده همچین بادی به غبغب بندازه و بگه همچین کرگدنی من پروریدم.
کرگدن واقعن این مدل نوشتنت بی نظیره اصلن معرکه است. منو که حسابی هیجان زده کرد. بقیه رو نمی دونم.

عاطی جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:43 ب.ظ

عمه زری حرف قشنگی زد و البته کاملا صحیح .آره کرگدن جون فعلا تو بنویس از غمها و دلتنگیها و حرفهای مونده تو دلت تا هم دلت سبک شه هم محسن استراحت کنه . کرگدن تو دست پرورده ی خودشی و برا همین بی نظیری بی نظیر . هم خودت هم نامه هات پس ادامه بده تادل هردوتون سبک شه سبک سبک . شب بخیر کرگدن مهربون ما .

زودیاک شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:18 ق.ظ http://ordibeheshtii.blogfa.com

درود

خوب وارد روز شنبه یا شمبه به قول کرگدن عزیزمون شدیم. الان باران شبانگاهی در حال ِ بارش ِ .. آروم آروم داره خیابونا و کوچه ها رو تر میکنه... دلم واسه بارون تنگ شده بود...

و من خوشحالم که احتمالاً کرگدن خوشحاله!!!

بچه ها امشب رو هم بیایین..

کرگدن میاد سر میزنه..

می خواییم دلشو قرص کنیم که هستیم..

کنارشیم..

دوسش داریم..

مینا شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:30 ق.ظ http://www.harfebihesaab.blogfa.com

کرگدن جان میگم تا بابا محسن سر و کله اش پیدا نشده میشه با این وبلاگش ور بری رنگ پس زمینه رو عوض کنی؟ خواهش میکنننننم یه تلاشی بکن.

عاطفه شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:40 ق.ظ http://hayatedustan.blogfa.com/

سلام.. چقدر خوشحالم که این نامه ها رو تو یه پست جداگانه گذاشتید.. حالا برم نامه رو بخونم..

عاطفه شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:18 ق.ظ http://hayatedustan.blogfa.com/

به نظر شلر ماخردین یک احساس اتکای مطلق است.. اینکه تو احساس کنی یک موجود متعال وجود داردکه تو بهش اتکا میکنی و همه ی چیزهای دیگر که در زیرمجموعه ی دین قرار میگیرد در راستای همین اتکاست..
قابل قبول ترین تعریفیه که تا حالا بهش برخوردم..

زودیاک شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:54 ق.ظ http://ordibeheshtii.blogfa.com

درود

برو بچ کجان؟!!

مینا شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:08 ق.ظ

بر و بچ رفتن گل بچینن!
فردا شنبه اس.لابد لالا کردن زود برن سر کار...

کیامهر شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:43 ق.ظ http://www.javgiriat.blogsky.com/

شبت به خیر محسن جان
ساعت ۳:۴۲ بامداد
اجنه و اشباح سلام میرسونن
خوب بخوابی
نازنین دلمچاله

زودیاک شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:43 ق.ظ http://ordibeheshtii.blogfa.com

درود

هستیـــــــــــــــــم کرگدن جان..

ما مخلص!

مومو شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:47 ق.ظ http://mo-mo.blogsky.com

ساعت و که بالا نوشته!
اومدم مطمئن شم که همه چیز امنه!

شما راحت باشید... ما داریم شما رو دعا می کنیم!
می گن شبا گوش ها شنوا ترن!

سمیرا شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:17 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

بابا چه خبر شده اینجا؟‌خوبه ما دو روز نبودیم ها! می بینم که جناب کرگدن عنان کار رو از دست محسن باقرلوی سرتق این روزها گرفته و واسه خودش داره میتازه...اما خیلی خیلی خوشحالم نه از بابت نبودن محسن بلکه از بابت پایین رفتن پست خداحافظی و اینکه اینجا هر چی نوشته بشه از خداحافظی بهتره حتی اگه نامه های غمگینانه کرگدنی تنها باشه.....حالا دیگه همه مون داریم عاشق این کرگدن با اون چشمای تیله ی قشنگش میشیم....

سمیرا شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:18 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

راستی این برو بچ شبگرد خواب و استراحت ندارن؟‌اینجا چه خبرمیشه نصف شبا؟؟؟؟؟!!!!

عاطی شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:42 ق.ظ http://parvaze67.blogfa.com

سلام و صبح قشنگ اولین روز هفته ات بخیر محسن خان و کرگدن عزیز .
منتظر نامه ششم هستم . بنویس کرگدن جان بنویس .
روز همگی بخیر .

دخترک زبون دراز شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:45 ق.ظ http://www.dokhtarezabonderaz.blogfa.com

سلام صبح بخیر اقا محسن
بچه ها صبح همگی بخیر

کیامهر شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:11 ق.ظ

سلام محسن جان
صبح شما به خیر
هفته خوبی داشته باشی ان شاء الله
دقیقا هفته پیش در چنین روزی
چه افکار شیطانی در مغزت می گذشت که خداحافظی کردی ؟

هیشکی! شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:32 ق.ظ http://http://hishkii.blogsky.com

سلام داداشیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی


آخ خدا خیلی باحالی.. آی زمستون دوست دارم ..آی شمبه عاشقتم..داداشی خیلییییییییییییییییییییییییی مردی...

داداشی دوست دارم داداشی دوست دارم
داداشی دوست دارم..داداشی دوست دارم داداشی دوست دارم ..داداشی دوست دارم ..داداشی دوست دارم ..داداشی دوست دارم ..داداشی دوست دارم ..داداشی دوست دارم ..داداشی دوست دارم داداشی دوست دارم ..داداشی دوست دارم ..داداشی دوست دارم ..داداشی دوست دارم ..
داداشی ممنونتم .. من دیوانه شدم الان چی دارم بگم.. خیلی حالم خوبه..

زودیاک شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:39 ق.ظ http://ordibeheshtii.blogfa.com

درود

صبح بخیر به همگــــــــــــــــــــــــــــــــــــی..

مخصوصاً کرگدن عزیزم.. نه بزار ببوسمش .. نه .. نه بزااآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآاار..

هیشکی! شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:53 ق.ظ http://http://hishkii.blogsky.com

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور..

الهه شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:53 ق.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

سلام...صبح کرگدن عزیز بخیر....
کرگدن جان به گاد فادر عزیز هم سلام ما رو برسون....

سهبا شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:22 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

و خدایی که در این نزدیکی ست ....

سلام .

روشنک شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:38 ق.ظ http://hasti727.blogfa.com

صبح کرگدن به خیر و شادی

پیروز شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:52 ق.ظ

سلام کرگدن جان!
نمی دونم انتظار داری دکترا از این پروسهء لجن غیر از لبخند چی تحویلت بدن عزیز دلم!!!

پیروز شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 ق.ظ

محسن اینجا رو داده دست تو عزیزم
حواست رو جمع کن!!

هیشکی! شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 ق.ظ http://http://hishkii.blogsky.com

خیلی خوشحالم که میبینم بالاخره تشیف آوردین پیش مهموناتون نشستین..هرچند که یه کلومم با ما حرف نمیزنی..اما ما راضی ایم به خخدا..سالار..

من دیروز نت نداشتم..خیلی افسوس خوردم که چرا تو شادی بچه ها شریک نبودم..اصن بی خیال..بودن و نبودن ِ من چه اهمیت داره مهم اینه که شما الان دوباره چراغ این خونه رو روشن کردی عزیز..


سمیرا شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

سلام بر عزیز دل مچاله!

[ بدون نام ] شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:12 ق.ظ

صبا اگر گذرى افتدت به کشور دوست
بیار نفحه اى از گیسوى معنبر دوست

به جان او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سوى من آرى پیامى از بر دوست

و گر چنانکه در آن حضرتت نباشد بار
براى دیده بیاور غبارى از در دوست

من گدا و تمناى وصل او هیهات
مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست

دل صنوبریم همچو بید لرزان است
ز حسرت قد و بالاى چون صنوبر دوست

اگر چه دوست به چیزى نمى خرد ما را...!
به عالمى نفروشیم موئى از سر دوست

چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد
چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست

هیشکی! شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:13 ق.ظ http://http://hishkii.blogsky.com

با لایی خودم بودم

زودیاک شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ق.ظ http://ordibeheshtii.blogfa.com

درود


.. .. .. ..

مژگانم شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:14 ب.ظ

چرا غمگینی کرگدن!؟چرا!!!!
غمهاتو دوست ندارم.
ممنون که هنوزم مینویسی.

بهنام چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:01 ب.ظ http://www.delnevesht2010.blogfa.com

سلام محسن جان. خوبی؟ بهتر تری؟ خب خدا رو شکر...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.