کیامهر
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 11:40 ق.ظ
می بینی محسن ؟ می بینی ؟ تمام راه رو تا خونه با زار زدن اومدم محسن چرا میگن آدمایی که گریه می کنن اشکاشون خشک میشه ؟ چرا من اشکام خشک نمیشه محسن ؟ چرا گریه هام تموم نمیشه ؟ محسن بگو من الان چیکار باید بکنم ؟ یعنی هیچ راهی نیست که زمان برگرده به قبل از جمعه که من یه بار دیگه صدای شیرزاد رو بشنوم ؟
وانیا
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 11:53 ق.ظ
متاسفم
ایرن
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 11:56 ق.ظ
ای کاش ندیده بودمش...ای کاش الان چهره ی خندون و مستش جلوی چشمام نبود...ای کاش زندگی کمی با برنامه تر بود!ای کاش طبیعت شعور داشت و اونی رو که می خواست زندگی کنه رو نمی کشت..ای کاش این اشک لعنتیم بند می اومد..ای کاش ....
مامانگار
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 12:01 ب.ظ
...بگین که اینا همش یه شوخیه !...توروخدا بگین بچه هااااا...بگین... ...من همین دیروز یهو یادش کردم و رفتم براش کامنت گذاشتم...یعنی کامنت دیروز منو نخوند..نخوندش....براش نوشتم...جناب شیرزاد..(آخه خیییلی بهش احترام میذاشتم..همونطور که او میذاشت..)..کجایییی و چرا خبری ازت نیست....حالا امروز هرچی میرم که کامنت منو تایید کنه..و در جوابم بگه..مامانگار عزیز..الان حرفی ندارم..اما چشم بزودی می نویسم...می بینم تایید نشده...یعنی نیست بین ما که کامنتهارو تایید کنه...دیگه رفته سفر ابدیش... چی شد..وچرا دیروز اونطور ناگهانی یادش کردم... شیرزاد عزیز ..روحت شاد...مرد بینظیری بودی..مهربون و دلسوز و شجاع...میدونم که فرشته ها اومدن استقبالت..یادت همیشه برامون عزیزه...
کاتیا
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 12:10 ب.ظ
باورم نمیشه... نه... اصلا یک جوریه که اشکام هم نمیاد حالم خیلی بده. خواهش میکنم یک جوری بگین این چیزا دروغه و یک شوخی احمقانه است. خواهش میکنم. خواهش میکنم.
بیوطن
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 12:47 ب.ظ
چه جوری آخه؟
چرا نمیتونمم باور کنم
کاشکی اینم شوخی بود
کاشکی این اشکا میذاشت باور کنم این یه شوخی مسخره است ت ت ت
هان؟؟؟
محسن حالم خیلی بده.
خیلی ...
باورم نمیشه...
خدای من
اشک چشمامو تار کرد و دستم لرزید آیکون قبلی این بود
نفسم بالا نمیاد
یعنی چی؟
اینقدر الان شوکه ام که بهتره چیزی نگم !!
خدای من.............خودت کمکون کن.........نمیتونم هیچی بگم....خدایا..خدایا.........
چرا؟
آخه یکی یه چیزی بگه چرا؟
چرا؟
و در روزی که دیر و دور نیست .... ما هم پر خواهیم کشید ...
چه بغضی دارم ....لعنت به این چرخ بی اعتبار............
همه مون یه روز بی خبر میریم .. و چقدر وحشتناکه ..
براش فاتحه بخونیم بچه ها ..
.......
می بینی محسن ؟
می بینی ؟
تمام راه رو تا خونه با زار زدن اومدم
محسن چرا میگن آدمایی که گریه می کنن اشکاشون خشک میشه ؟
چرا من اشکام خشک نمیشه محسن ؟
چرا گریه هام تموم نمیشه ؟
محسن بگو من الان چیکار باید بکنم ؟
یعنی هیچ راهی نیست که زمان برگرده به قبل از جمعه که من یه بار دیگه صدای شیرزاد رو بشنوم ؟
باورم نمی شه !!! تنم یخ کرده...
متاسفم
ای کاش ندیده بودمش...ای کاش الان چهره ی خندون و مستش جلوی چشمام نبود...ای کاش زندگی کمی با برنامه تر بود!ای کاش طبیعت شعور داشت و اونی رو که می خواست زندگی کنه رو نمی کشت..ای کاش این اشک لعنتیم بند می اومد..ای کاش ....
وای...
نه...
...بگین که اینا همش یه شوخیه !...توروخدا بگین بچه هااااا...بگین...
...من همین دیروز یهو یادش کردم و رفتم براش کامنت گذاشتم...یعنی کامنت دیروز منو نخوند..نخوندش....براش نوشتم...جناب شیرزاد..(آخه خیییلی بهش احترام میذاشتم..همونطور که او میذاشت..)..کجایییی و چرا خبری ازت نیست....حالا امروز هرچی میرم که کامنت منو تایید کنه..و در جوابم بگه..مامانگار عزیز..الان حرفی ندارم..اما چشم بزودی می نویسم...می بینم تایید نشده...یعنی نیست بین ما که کامنتهارو تایید کنه...دیگه رفته سفر ابدیش...
چی شد..وچرا دیروز اونطور ناگهانی یادش کردم...
شیرزاد عزیز ..روحت شاد...مرد بینظیری بودی..مهربون و دلسوز و شجاع...میدونم که فرشته ها اومدن استقبالت..یادت همیشه برامون عزیزه...
باورم نمیشه...
نه...
اصلا یک جوریه که اشکام هم نمیاد
حالم خیلی بده.
خواهش میکنم یک جوری بگین این چیزا دروغه و یک شوخی احمقانه است.
خواهش میکنم.
خواهش میکنم.
ناگهان چه زود دیر میشود
روحش شاد....
شیرزاد
چی بگم؟
گریه ام بند نمی یاد محسن.....ای کاش همش الکی بود....
ندیده بودمشون ولی نقاشیشون ،عکس کودکیشون ، آواز خوندنشون ... اصلا باورم نمیشه که صاحب اون صدا دیگه نیست تا توی مرحله بعدی رای بده ...
سلام
من دیروز یادش کردم که کجاست چرا نیست خیلی وقته/
چند روز پیش کامنت گذاشتم...ای خداااااا چراااااا؟؟؟
واااااااااااااای نه اخه چطور ممکنه؟
دارم دیوونه میشم یکی به من بگه اخه چه جوری؟؟
همین هفته پیش بود واسم کامنت گذاشته بود و از صدام تعریف کرده بود..
یعنی چی اخه؟؟؟
لعنت به این زندگی
دردناک بوود خیلی
داغون شدم
خیلی مرد بود...
خیلی....
خدا بیامرزدش....
بازم یه مرد رفت
یه دوست
محسن کاش...
یکی بگه چرا ؟ چه اتفاقی براش افتاد؟ کی اینجوری شد؟
آسمون غم باد گرفته داداشی..
باد و طوفان شده داداشی..
گریه ام بند نمیاد داداشی..
واااای چه میکشه مریم بمیرم براش..
لعنت به این زندگی..
خدا بیامرزه تشون. یکی از بین ما بودن.
تازه با وبلاگ شیرزاد عزیز آشنا شده بودم....
شنیدن فوت شدن آدم ها سنگینه مخصوصا اگر اون فرد رو بشناسی...
خدایش بیامرزدش و به خانواده اش صبر بده..
هر کاری برای مریم شیرزاد از دستمون بر میاد بگین
ای خدا........
نم همیشه اینجارو خاموش میخوندم.. چیزی نمیشه گفت.. یعنی چیزی ندارم ه بگم.
هیچ منطقی نمیتونه اندوه یک فاجعه رو از یاد ببره.
روحش شاد یادش گرامی.
نمشناختمش
تا همین الان که لینکشو گذاشتی نخونده بودمش
اما خیلی شوکه شدم
روحش شاد
برای همه شما و همه ی بازمانده هاش آرزوی صبر میکنم
دلم گرفت ..روحش شاد ..
بچه ها این آهنگ گوش بدید و اخرش برای شیرزادمون فاتحه بخونید و برای مریمش و مادرش صبر بخواهید از خدا
http://s1.picofile.com/file/6607458748/Miran_Adamha.mp3.html
:(
مردی که با صدای گرمش ما را لبخند شد و رفت....
باورم نمیشه.. از عصر تو شوکم.. وبلاگ همتون رو چک کردم تا باورم شد..
یعنی جدی جدی شیرزاد رفت؟؟؟
مبارکش باد
ای وای خاک بر سرم. من زیاد نمی شناختمش اما خب خوندن این خبر شوک بود ...
من اصلا ایشونو نمیشناختم.حتی نمی خوندم اما چرا الان گریه م بند نمیاد؟؟؟
غزین رحمت خدا باشن
محسن؟ ... این جا شمعی جلوی چشممه ... هی نگاش می کنم ... هی بغض لعنتیم می ترکه ...