ضیافت

 

شیرزاد جان 

قرارمان فردا ساعت یازده صبح 

بهشت زهرا-قطعه ۷۴-ردیف ۴۵-شماره ۷۷ 

-  

-  

پی نوشت : 

عکس مال همان جمعهء لعنتی ۹ اردیبهشت است ...  

ساعتی یا شاید هم دقایقی پیش از آن کابوس عظیم و ابدی ...

-

نظرات 37 + ارسال نظر
امی پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ق.ظ http://weineurope.blogsky.com

آقای باقرلو می شه بگین دقیقاً چه اتفاقی اون روز افتاده؟

دکولته بانو پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:07 ق.ظ

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست، خدایا به سلامت دارش ...

تلخ پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:24 ق.ظ http://chekhov.blogfa.com/

امان از این دل!

پارسدخت پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:42 ق.ظ http://marzbanname.blogsky.com

آآه شیرزاد ...
الان کجایی مرد؟؟؟
میدونم الان مریمتو که داره تو تنهاییش به یادت اشک میریزه رو بغل کردی و سعی میکنی دلداذیش بدی و بگی مریمم من اینجام اینجاا.. هیچوقت ترکت نمیکنم
آآه شیرزاد شیرزاد شیرزاد ...

خواننده دیگر پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:13 ق.ظ

آقای باقرلو می شه بگین دقیقاً چه اتفاقی اون روز افتاده؟

خواننده دیگر پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:34 ق.ظ

یعنی آنقدر من بی نام و نشان رو به اونجاتون حساب می کنین؟ من و امثال من.چی شده این رفیق خدابیامرزتون. خدا رحمتش کنه...

مکث پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:03 ق.ظ http://maks2011.blogsky.com

محسن وقتی دیدم وبلاگت به روز شده کمی دلم اروم گرفت... مراقب خودت باش رفیق.

مکث به خواننده دیگر پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:08 ق.ظ http://maks2011.blogsky.com

خواننده دیگر عزیز ؛ شاید محسن به دلیل اندوه شدید این روزهاش نتونسته جوابت و بده و شاید هم دیروقت باشه و بیدار نباشه. من اما چون بیدارم و کامنتت و دیدم برات می گم که چی شده. شیرزاد از دوستان وبلاگی محسن بود که به تازگی هم با هم اشنا شده بودند. دوست بسیار خوبی هم بوده. چند روز پیش موقع کوهنوری می خواد به دختری کمک کنه ، برای نجات جان اون اقدا می کنه اما خودش پرت می شه پایین سرش می خوره به سنگ و ضربه مغزی می شه و الان هم متاسفانه در بین ما نیست. برقرار باشی .

امی پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:30 ق.ظ http://weineurope.blogsky.com

به خواننده دیگر:
لطفاً شما که عین جمله منو کپی پیست می کنید یکمی مؤدبانه تر صحبت کنید و من رو هم با خودتون جمع نبندین، در ضمن مراعات حال آقای باقرلو رو هم توی این شرایط بکنید، ایشون اگه بیدار باشن و حالشون هم خوب باشه به « شما و امثال شما » هم جواب می دن، الان به وقت ایران دم دمای صبحه، ساعت خدمتتون نیست ؟!

به مکث:
از توضیحتون ممنونم و برای ایشون طلب آمرزش می کنم.

خدیجه زائر پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:38 ق.ظ http://480209.persianblog.ir

یادمه وقتی پسرم رفته بود من بودم و نبودم......حتی یادم نیست کیا اومدن اما خب احساس حضورشون خیلی کمک کرد.اینکه وقتی داری میسوزی کسایی باهات همدردی کنن خیلی از درد و داغ تنهائیت کم می کنه......نمیدونین داغ جوون چقدر تلخه......نمیدونین تنهائی یه زن جوون و عاشق چقدر............خدا شما رو نگه داره بچه های خوبم......

مامانگار پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:02 ق.ظ

...خداااای من..عجب عکسیه !!!!!!.....
...به وضوح داره میره !...داره خداحافظی میکنه !..
...انگار میخواد پشت کنه به همه این دنیای ظاهری !...
..فقط یه لحظه !...
...شیرزاد..شیرزاد...برگرد..
...نگاه کن !...منو ببین !..
...خداحافظ رفیق...خداحافظ...

مامانگار پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:13 ق.ظ

...کرگدن عزیز...
...ما که سعادت اومدن و خداحافظی ازش رو نداریم..
...اما اگه شما لطف کنی و از این ضیافت..از این مهمونی خونه ابدی شیرزاد...یه پست گزارش مصور برای دل اونایی که نتونستن بیان بگذاری..مطمئنن با دیدن اون صحنه های بیادموندنی !... احساس حضور مجازی کرده..و کمتر حسرت میخوریم !...
...ممنونم...ممنون..

ویدا پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:22 ق.ظ http://vvida.blogfa.com

چی میشه گفت به این عکس واقعا؟
وای!

دلارام پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:45 ق.ظ

دقایقی پیش از همیشه رفتن ... نیم نگاهی به ما و بعد ...

هیشـــکی ! پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:50 ق.ظ http://hishkii.blogsky.com

سلام ..
واااااااااای داداشی این عکس چقدر غم داره ..

جمه هر جور شده خودمو می رسونم..

هیشـــکی ! پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:56 ق.ظ http://hishkii.blogsky.com

از صب این عکس روبرومه..هزار فکر تو سرم اومد..
دلم میخواست شیرزاد صدامو میشنید تا باهاش حرف بزنم..
بگم..بگم..حتما خودت میدونستی که داری میری برا همین عینک زدی که چشمت به چشمای مریمت نیوفته! چون خودتم دلت نمی اومد تنهاش بذاری و به این زودی بری مگه نه؟!..

ماهی گلی پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:58 ق.ظ http://mahigoli69.blogfa.com

تسلیت میگم...

وروجک پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:59 ق.ظ http://jighestan.blogfa.com

این عکسه چقد حرف داره بر عکس بقیه ی عکساش که اصلا حرف نداره
بابام اونور داره سنتور می زنه
من دارم این عکس و می بینم
چه حال و هوای بدی دارم من الان
سنتور یه غمی داره تو صداش
این عکسه خیلی صداش صاف و زلاله

دلارام پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:13 ق.ظ

آن دم که به قاب نقش می گیریم، خاطره می شویم...

سحر پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:56 ق.ظ http://dayzad.blogsky.com/

حرفخونه پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 ق.ظ

عجیبه.عکس خیلی پر حسیه. پره از حس وداع.
یا شاید حالا که این اتفاق شوم افتاده من اینطوری حس میکنم.
اما از نگاه من رفتن اش با سختی و وابستگی و عذاب نبوده تو حس این عکس. مث یه پرواز بوده ....مث یه اوج گرفتن ساده.مث یه .....
روحش شاد

فرشته پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ب.ظ http://surusha.blogfa.com

....

چقدر زود دیر میشه گاهی...

Knight پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ب.ظ http://funoos.blogfa.com/

روحش شاد...

مریم پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:39 ب.ظ http://mazhomoozh.blogfa.com

این عکسه جدی جدی داره حرف می زنه.
حیف بودی شیرزاد جان.

وانیا پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:17 ب.ظ

محسن جان
مواظبه خودت باش

دختر چهل گیس بهار پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:47 ب.ظ http://farzanetarin61.blogsky.com/

امیدوارم روحش شاد باشه ..

ژاکلین پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:50 ب.ظ http://17pm.blogfa.com

چقدر تلخه عمو محسن....عکسش هنوز هست اما خودش نیست!
کاش وقتی برگشت و به دوربین لبخند زد اون راه لعنتی رو ادامه نمی داد..........و یه عالمه ایکاش!

الهه پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:57 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

امروز صبحمو با این پست و این عکس شروع کردم....الان از دانشگاه برگشتم و انگار نه انگار از خونه رفته بودم بیرون....این عکس تا همین الان جلوی چشمم بود.....انگار از صبح همینجا نشسته بودم و هیچ جا نرفتم.......چه دلتنگی بی حدی افتاده به جونم..........

لیلا پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:01 ب.ظ http://http://manoto1363.blogfa.com/

سفر به خیر
دوست دارم به کلبه درویشی من یه سر بزنید

عاطفه پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:04 ب.ظ http://hayatedustan.blogfa.com/

یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد

تیراژه جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:26 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

از پس پرده ی اشک...اینجوری نگام نکن...وقت رفتنم رسیده..دوباره صدام نکن........
وای ....فکر کنم تا عمر دارم واسه هر عکسی که از کسی میگیرم دلم بلرزه که نکنه این آخرین عکس باشه...که این آخرین نگاه باشه....وای...

بهار(سلام تنهایی) جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:02 ب.ظ

عجب حسی تو این عکسه ...روحش شاد ..

سیاوش جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:46 ب.ظ http://javeed.persianblog.ir

چی بگم خودش راحت شد ، دورو بریا هستن که نابود میشن . منم برادرم و تازه از دست دادم خوب درک میکنم الان همسرش چی میکشه . ولی چاره ای نیست باید سوخت و ساخت با اتفاقای زندگی ...
چاه داند که به من عمر چنان می گذرد ، قصه کوتاه کنم ور نه سخن بسیار است . خدا بیامرزه

حبیب جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 ب.ظ http://artooni.blogsky.com



خیلی زحمت کشیدی محسن جان

خیلی حالت بد بود امروز درکت میکنم

ایشالله همیشه سلامت و تندرست باشی برادر

سارا شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:49 ق.ظ

اصلا نمی شناختمشون.اصلا نخونده بودمشون.
اما الان همش میرم اخرین پستشو نگاه میکنم.میرم اخرین کامنت و میخونم که بی جواب مونده بعد دیگه نمیتونم جلوی اشکامو بگیرم...
عجب دنیایی.
غرین رحمت الهی

حبیب شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:40 ق.ظ http://artooni.blogsky.com



خواهش محسن جان

دیروز واقعا حال بدی داشتی

خدا به خودت و همسرت سلامتی و عزت بده

ایشالله تو شادیهاتون شرکت کنیم


یه زن... سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ب.ظ http://yezan66.blogfa.com/

اولین باره میام اینجا ولی واقعا اعصابم به هم ریخت یعنی همینجوری و به همین راحتی عزیزانمون رو از دست میدیم ......

واقعا متاسفم...
روحش شاد.....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.