بازی شیرزاد طلعتی

کیامهر یک بازی صوتی برای شیرزاد عزیز راه انداخته ... کیا نوشته :

این بازی ٬ بازی شیرزاد طلعتیه 
این بازی٬ بازی مردیه که با مرگ بازی کرد و زندگی رو به خاطر نجات یه انسان به بازی گرفت
بچه ها ! شیرزاد یه بازی صوتی گذاشته ... 
گوشی های موبایلتون رو بردارید و زنگ بزنید به شیرزاد  
مهم نیست شماره اش رو داشته باشید یا نه  
دکمه record  رو که بزنید شیرزاد صداتون رو میشنوه ...  
مهم نیست چقدر شیرزاد رو می شناسید  
این بازی برای خوشحال کردن یه رفیقه ... یه مرد ... 
این بازی برای خوشحال کردن مریم شیرزاده  
که هر روز میاد و اینجا رو میخونه و دلش از خوندن حرفهای شما یه ذره آروم میشه ...  
قبول دارم کار خیلی سختیه ... اما وختی حرفهای مریم شیرزاد رو توی همین پست کیامهر بخونیم و به این فکر کنیم که شاید واقعن با همین کار کوچیکمون قد یه سر سوزن به آروم شدن دل همسفر و یادگار شیرزاد کمک می کنیم اونوخت دیگه سخت نیس ... وختی به این فکر کنیم که شیرزاد طلعتی عزیز رفیقمون بود و هست ، اونوخت دیگه این یه بازی نیست یه وظیفه س ... یه جور ادای دین و حرمت رفاقت و رفیق رو نگه داشتنه ...
.
نظرات 29 + ارسال نظر
پری گلی یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:37 ب.ظ http://kimiyagarepir.persianblog.ir/

همینطوره.باید کنار مریم بمونیم.حالا به هر طریقی.

مهدی پژوم یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:44 ب.ظ http://mahdipejom.blogsky.com

سلام اقا...
برای کیا هم نوشت ام که هر چند نمی خواست ام شرکت کنم در این بازی به دلایلی، اما حتما صدای ام را خواه ام فرستاد...

ژاکلین یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:56 ب.ظ http://17pm.blogfa.com

می خوام با شیرزاد مریم حرف بزنم...شاید هم با مریم شیرزاد...فرقی نمی کند...می خوام قطره آبی باشم بر این آتشی که دلمان را سوزاند...

دکولته بانو یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:18 ب.ظ

سخته ... واقعا سخته ... و امیدوارم درک کنید که نمی تونم ...

فرشته یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:21 ب.ظ http://surusha.blogfa.com

سخته آقا محسن..

کیامهر یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ب.ظ

سلام محسن عزیز
بدجور مستاصلم محسن
یه جایی وایسادم که نه راه پس داره نه پیش
محسن امشب فایلی رو که برای شیرزاد ضبط کرده بودی گوش دادم
آتیش گرفتم محسن
آتیش گرفتم
فقط دعا می کنم این بازی مریم رو اذیت نکنه
براش دعا کنید بچه ها
برای منم دعا کنید ...

کیامهر یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ب.ظ

دمت گرم رفیق
برای همه بچه ها میگم :
سخته واقعا
میدونم سخته
ولی بازی شیرزاده
برای کسی که از جونش گذشته
از غرور و بغضهامون میگذریم
دمت گرم محسن جان
خیلی مردی
خیلی آقایی

کیامهر یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:28 ب.ظ

بچه ها این عکس برای اون شبه اخریه که همه ما شیرزاد رو دیدیم
همون شبه
می بینید که شیرزاد چطور داره نگاهمون می کنه ؟
ما ماتیم
ما دیده نمیشیم
ما فراموشیم
ما مردیم
شیرزاد زنده است به خدا
شیرزاد به همین وضوحی که توی این عکس می بینید داره به ما نگاه می کنه

الهه یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:31 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

نمیتونم حرف بزنم بدون گریه....بدون اینکه دل کسی رو بیشتر خون کنم...بدون اینکه دوباره اشکای مریم رو سرازیر کنم....اینه که راه نفسم رو میگیره.....از همون روز که کیامهر خواست این بازی رو بذاره دارم تلاشمو میکنم....

فلوت زن یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:32 ب.ظ http://flutezan.blogsky.com/

سلااااااااااااااااااااااااام.
آدما چه راحت از بینمون پر می کشن و میرن
و ما چه سخت باور می کنیم این جای ِ خالی رو !!!

الهه یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

آره کیامهر...شیرزاد زنده ست....ما هم به حال خودمون زار میزنیم...که جا موندیم از قافله......که مرده خودمونیم و خبر نداریم....

فاطمه (شمیم یار یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:45 ب.ظ

سلامممم
فقط کاری که این روا ازم ساخته است..دعا برای مریم شبرزاد و خانواده عزیزش که آروم بشن همین
و یه حس خاص که بیان کردنی نیس..

مسی ته تغاری یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:54 ب.ظ http://masitahtaghari.blogsky.com/

ببخش اما به نظر من این بازی نیست
نمک پاشیدن روی زخمیه که خودش به اندازه ی کافی داره میسوزه
بزارید یه کم به حال هودش باشه
اینو از منی بشنو که داغ نزدیک ترین کسمو دیدم

کرگدن دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:03 ق.ظ

حرفای خود مریمو
توی وبلاگ کیامهر خوندی مهسا ؟

مسی ته تغاری دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:32 ق.ظ http://masitahtaghari.blogsky.com/

نه نخونده بودم
الان خوندم
اما بازهم میدونم که این کار نمک پاشیدنه
شاید خودش الان داغه و فقط میخواد بهانه ی اشک ریختن داشته باشه
اما باور کنید براش خوب نیست

شازده کوچولو دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:19 ق.ظ http://www.shazdehkocholo.blogfa.com

همه حرفای شما و کیامهر و از ته دلم قبول دارم ولی یه جورایی هم با مهسا موافقم.
مریم ضربه سنگینی خورده.
نمی دونم فقط خدا کمکمون کنه بهترین راه و انتخاب کنیم. دلم یه دنیا پیش مریمه به خدا.

میلاد دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:33 ق.ظ

سلام بچه ها

میدونم بعضی بچه ها مخالف این بازی ان و میگن ممکن مریم بانورو اذست کنه و داغشو بیشتر کنه

اما بخدا کنار قبر شیرزاد با همین گوش های خودم شنیدم که به کیامهر میگفت کیا بازیت چی شد،من منتظرشماااا

دوست دارید خواهرمون انتظار بکشه ه ه ه

اصلا حرف شماها دریت داغش تازه بشه

بزارید گریه کنه انقدر که این بغض لعنتی از تو دلش خالی بشه

چه اشکالی داره برای عشقش زار بزنه

کی گفته براش بده

گریه سبکش میکنه ه ه،بزارید با هرکدوم از صداهای ماها این بغضی که هردم راه گلوشو صد میکنه باز بشه

تازه ماها باید کاری کنیم که تو دلش سنگینی نکنه
نکنه دلتون میخواهد خواهرمون غم باد بکیره

نه بچه ها این بازی اصلا بد نیست ت ت خیلیم خوبه

من از اولشم باهاش موافق بودم چون دلم بهم میگفت این بازی مریمو سبک میکنه

من که شدیدا دلم میخواهد اینکارو بکنم اما نمیدونم چرا خدا قسمتم نمیکنه چند دقیقه ایی تنها باشم راحت و با دلم با شیرزاد حرف بزنم

خواهش میکنم به دل هاتون رجوع کنید و با قوت قلب با شیرزاد حرف بزنید و مطمئن باشید خدا با مریم و نمیزاره اذیت بشه

نمیدونم کامنتی که مریم بانو گذاشته در مورد اتفاقی که بعد از جمع شدنمون افتاده رو خوندید یا نه
خواهش میکنم برید بخونید ببینید چقدر همدل بودنمون میتونه مریم خواهرمونو اروم کنه
ببینید که چه جوری کنارهم میتونیم شیرزاد بیاریم پیش خودمون

لطف کنید برید تو پست قبلی محسن خان کامنت مریم بانورو بخونید،انوقت دلتون گرم میشه برای این بازی یا به قول اقا محسن این وظیفه برادرانه و خواهرانمون

خدا قوت بچه ها

پروین دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:13 ق.ظ

چقدر تو این عکس شیرزاد قشنگ وسط وسط همه اتون نشسته.....

طفلی :(

مامانگار دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:32 ق.ظ

...وااااای چقدر محححححشره این عکس محسن خان...
چه کار قشنگی کردی !...آفففرین !..
...انگار شیرزاد تو دنیای واقعیه..و داره از اونجا به ما زمینیان که زندگان ای مات و تار ودر رویا هستیم نگاه میکنه !..
..در مورد بازی هم میخواستم بگم که ..بیاید در آرامش با شیرزاد حرف بزنیم..طوریکه سوزوگداز مریم اش رو کم کنه... و یه جور تسلی باشه براش...این بستگی به خودمون داره دوستان..

هیشـــکی ! دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:35 ق.ظ http://hishkii.blogsky.com

آخخخخخخخخخخخخ آتیشم زدی عزیز...این عکس و همه ی عکسای دیگه ی اون شبو هر شب نگا میکنم و زار میزنم خدا شاهده که با فکر مریم و غصه ی شیرزاد دردای خودمو فراموش کردم..

ببین چه طوری به همه مون نگاه می کنه ببین گرمی نگاهشو که چطور آتیش دلمونو شعله ور تر می کنه..

خیلی سخته به خدا اما سعی می کنم دو کلوم حرخ بزنم..

مریم دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:36 ب.ظ http://mazhomoozh.blogfa.com

حرفی ندارم بزنم. صدامو فرستادم. اولی با گریه زاری و دومی نه. به کیامهر گفتم دومی رو بذاره. این جوری داغ دل مریم کمتر می شه.

واحه سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ق.ظ

من ایشون رو اصلا نمی شناختم وبلاگشون رو هم اولین بار چند روز پیش دیدم که خبر درگذشتشون اینجا بود ولی به قول خودشون که برای شما کامنت گذاشته بودند، از غم همسرشون غمگینم و می فهمم یعنی چی که آدم همسفر عمر و زندگیش رو برای همیشه از دست بدهد...
اما نمی فهمم چرا ایشون تا وقتی بود هیچکس انقدر قدردان بودنش نبود و چرا حالا که هجرت کرده است اینهمه...
نمی دونم این روش سوگواری ابداعی آیا می تونه از سنگینی غمی که رو شونه های همسرش هست کم کنه یا چیزی از دلتنگی های ایشون!

بهرحال اینکه به شیوه خودتون همراه و شریک غم این هستید قشنگه.

فرناز سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:29 ق.ظ http://www.zolaleen.persianblog.ir

اومدم حالتو بپرسم شهریار...این روزا خیلی تو یادتم..میدونم اینکه بگم خوبی همچین کار درستی نیست ولی دعا میکنم که بهتر باشی و بدون که بادتم.هوای دکولته ما رو هم داشته باش.

الهام سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:32 ق.ظ http://tatooreh.blogfa.com

دیر نوشتم برای شیرزاد اما نوشتم! به روزم!

اشرف گیلانی سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:36 ب.ظ http://babanandad.blogfa.com



میان این همه گل
روزگار دریغ!

همشه سبزترین را ز شاخه خواهد چید....

وحید(وب گپ) سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:04 ب.ظ http://www.webgap.blogsky.com

سلام.خداوند رحمتش کند...

عاطفه سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:17 ب.ظ

سلام دادا محسن..

آرتین چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:19 ق.ظ http://mikadecity.blogsky.com/

اندوه ما در غم از دست دادن ان عزیز بزرگوار در واژه ها نمیگنجد تنها میتوانیم از خداوند برایتان صبری عظیم و برای آن مرحوم روحی شاد و آرام طلب کنیم

مهتاب جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:54 ق.ظ

از دست دادن یه جونمرد خیلی سخته ...
حتی برای دنیایی که باهاش بیگانه بوده باشه ...
...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.