ویرونی ...

 

یه هفته س کللی کارگر با بیل و کلنگ و پتک و هوابُرش افتادن به جون این خونه روبروئیمون و برای کوبیدن و خراب کردن و کندن هر آجرش طفلکا یه عالمه عرق ریختن توو این گرمای سگ پزون لعنتی و تازه تونستن انقدشو ویرون کنن که می بینید ... اونوخت فک کن همین خونه توی زلزله چن ثانیه بیشتر دووم نمیاره ... حکایت زندگی و شخصیت آدمیزادم عینهو این خونه می مونه ...