... خاموش مُردن  

بهتر از نالیدن است ...

نظرات 35 + ارسال نظر
محسن باقرلو چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:02 ق.ظ

این را یک جایی خواندم ...

هیشکی ! چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:04 ق.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

سلام داداشی..
وختی گوشی نباشه وختی چشمی نباشه که ما رو بشنوه و ببینه هیچ کدوم اهمیتی نداره چه نالیدن چه تو خاموشی مردن..

هیشکی ! چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:18 ق.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

اصن ناله از کجا میاد...از درد دیگه...آدم درد داره که ناله می کنه اما وختی این نالیدن برا دیگران تکراری و یه نواخت بشه و دیگه اهمیتی براشون نداشته باشه آدم کم کم بی صدا ناله می کنه انقدر تو خودش گریه می کنه و خاموش میشه تا بمیره....................

تا حالا شده درد داشته باشی بعد نتونی اشک بریزی اون وخت تو خودت گریه کنی؟......................

کوشالشاهی چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:29 ق.ظ http://www.dagdo.blogfa.com

خاموش مردن اصن هم خوب نیست. گاهی باید ادم فریاد بزند حتی اگر ناله بود باید آن را هم باید فریاد بزند.

آلن چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ق.ظ

خاموش مردن رو ترجیح میدم.
خیلی خوبه.

سیندرلا چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:29 ق.ظ http://zozooooo.blogfa.com/

موافقم.

عادل قربانی چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:44 ق.ظ http://www.kajboland.blogfa.com

به شدت باهاتون موافقم

مونیس چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ق.ظ http://tanazi.blogsky.com

مشکل از نالیدن نیست!

مشکل این است که نالیدن برای ما ایرانیها شده است جزئی از زندگیمان مثل غذا خوردن و نفس کشیدن و...

و مشکل بزرگتر این است که از این نالیدنها احساس فضل و بزرگی و دانایی هم بهمان دست می دهد !!!

تیراژه چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:14 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

اگر دردی که داری میکشی اونقدر سنگینه که میفهمی داره رو به مرگ میبرتت باید بنالی..باید...تا نجاتت بدن...
تا زنده ای موظفی به زنده ماندن..اگر هم مرگ و ناله و خاموشی اینجا استعاره از مفاهیم دیگریست که..."آیین چراغ خاموشی نیست"!..باز هم باید نالید تا جفاکار نبوده باشی..

وانیا چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:17 ب.ظ

محسن امروز بابا میگفت که کاش آدمی که میخاد پیر بشه زودتر بمیره
دیگه برا کسی آرزویه پیری نمیکنه!!!
امروز کلی سره خودش و دنیا غر زد
مامان میگه ناشکری نکن و بعدددددد کلی جرو بحث سر همین قضیه من داشتم به این فکر میکردم چرا اینهمه غر چرا این همه نالیدن؟؟؟؟
واقعا چرا؟

من خودم همیشه تو خلوت برا خودم گریه میکنم و خیلی بیشتر از گاهی به مردن فکر میکنم بماند که برا یکی دونفر که تعریف کردم میگن افسردگیه و ....

ناله رو دوست ندارم دوست ندارم زخمای زندگیمو سره دیگران فریا بکشم

محبوب چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:50 ب.ظ http://mahboobgharib.blogsky.com

دقیقا.. موافقم شدیدا...
جدی جدی وقتی غر می زنم و می نالم از خودم متنفر میشم

سمیرا چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:22 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

یه چند وقتیه آسمون کلماتت ابرین..بغض دارن..

آناهیتا چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:51 ب.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

رفتار افراط در هر دو مورد درست نیست.
اولی یعنی جفا در حق اطرافیان چون ممکنه یکی یه کاری از دستش ساخته باشه و ما این حق و ازش بگیریم( حتی در حد در آغوش کشیدن ساده )
دومی یعنی عذاب اطرافیان چون دائم باید نگران و پریشان باشن...
به نظر من اولی به دومی برتری نداره...

آوا چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:30 ب.ظ

خاموشی خوبه اما نه تو یسری
جاها که شااااااید سخن گفتن
بتونه حلال خیلی چیزا باشه
امااااا توی قضیه ء رفتن و
مرگ.....حالا نه لزوما از
نوع جسمی..... منم
احساس می کنم که
خامووووووش مردن
بهتراست........!
یاحق...

تیام چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:26 ب.ظ

به نظر من باید بنالی وگرنه میگن طرف لال بود یا ...
بعضی ها رو باید متوجه دور واطرافشون کرد!
همین طوری مظلومانه مردن یه جورایی جفا به خوده!

فسیل چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:13 ب.ظ http://www.fosil.blogsky.com/

خاموش یا غیر خاموش، مردن رو هستم

گنجشکک تویت باز چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:59 ب.ظ http://twitt.blogsky.com

من امروز سه جا ناله کردم
جلو رئیس احمقی که بی جا حق رابه یک بدبخت بی ادب داده بود
داخل یک تاکسی وقتی یاد امورمالی احمق ترمون افتادم و هوس دزدیهایش
و وقتی رسیدم خونه و یادم افتاد که فردی را که با صدای بلند با همکار خانمم حرف زده بود را امروز اخراج کردم ولی رئیسم با احمقی که به خواهرم هم توهین کرده بود نهار خورده بود!
چی دارم میگم.
اینجا، شعور مرده است.
در ضمن ماجرا اخراج اون پسر بی ادب، از یک همکاری موقت بود و اصلا هم بی رحمی خاصی یا ظلم نبود. بگذریم. ناقص گفتم و بد.

خلاصه امر، تاحالا ناله میکردم. ولی خفه خون میگیرم و خاموش می میرم چون قو!

عاطی چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:26 ب.ظ



مردن تحت هرشرایطی بد است!

باور کن!

پاییزب لند چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:53 ب.ظ

کللن مردن بهتر از نالیدن و ضجه زدن و آه کشیدن و همه ی این چیز شعر هاست..

مامانگار پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:34 ق.ظ

سلام محسن خان...
..من میگم اگه ناله رو تو قالب یه موسیقی زیبا...یا یه عکس و نقاشی گویا...یا یه نوشته و شعر پرسوز و گداز ..بریزی و یه شکل منحصربفرد بهش بدی...خیلی هم دوست داشتنی و زیبا و پر احساس میشه..

ارش پیرزاده پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ق.ظ

نه نیستم با این حرف

تیراژه پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:07 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

کامنت زیبای مامانگار رو خیلی دوست دارم..گرچه اغلب ناشدنیست....انگار که به کسی که دارد درد میکشد و می نالد بگوییم حالا که داری مینالی یک نفس آواز هم بخوان!...گرچه درد داریم تا درد..ناله تا ناله..مردن تا مردن..ولی چه خوب بود که میشد ناله ها را در قالبی ریخت و....
نمیدونم چرا یاد نی و اشعار مولانا افتادم..

من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم

سر من از ناله ی من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست

آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد

آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد

نی حریف هر که از یاری برید
پرده هایش پرده های ما درید

کودک فهیم پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:59 ب.ظ http://www.the-nox.blogfa.com

شاید هم هممون مُردیم و فقط دلمون رو خوش کردیم که زنده ایم....

عسل پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:33 ب.ظ http://www.bipardeh.blogfa.com

دیگه زیادی مینی مال مینویسی !
اما یه موقع هایی دلت برای همون ناله ها تنگ میشه !
خاموش مردن مثه تراژدیه !
من آپم ... !

پاییز بلند پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:14 ب.ظ

محسن بیا هیراگیری کنیم
.
.
.

پاییز بلند پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:29 ب.ظ

مردنی نکنه خاموش مردی تا صرفه جویی کنی؟!!!!
چاقال مرده هم باشی مردت باید بیاد آپ کنه٬ فهمیدی؟

مریم پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:48 ب.ظ http://mazhomoozh.blogfa.com

بابام همیشه به نقل از مادربزرگش می گه: "یه تب و یه مرگ."

من هم همینو می خوام خدایا. می شه لطفا؟!

تیراژه پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

لایک به کامنت محسن پاییز بلند!!
البته خیلی محترمانه تر!!!

تیراژه پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:55 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

یک "خدا نکنه" ی فوق العاده غلیظ با لحن دخترانه هم به کامنت مریم بانوی ماژ و موژ!

دکتر پرتقالی جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:17 ق.ظ http://dr-orange.blogfa.com

از نالیدن مداوم خواهیم مرد همین زودیها

رعنا جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:52 ب.ظ http://rahna.blogsky.com

ارزو میکنم دلتون خیلی زود حالش خوب شه ، نه ناله کنه ، نه خاموش باشه ، شاد ِ شاد باشه ..

محسن باقرلو جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:28 ب.ظ

http://bpkh.blogfa.com
بی پدر خودشیفته

مهدی لبخند شنبه 23 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:22 ب.ظ http://mahdilabkhand.blogsky.com

سلام بر راننده تاکسی سبز بی ادبی کردم و نظر خودم درباره ی این پستتو بصورت پست جدید تو وبلاگم آپ کردم

ساره چهارشنبه 27 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:09 ب.ظ http://fereshtegaan.mihanblog.com/

اگه راس میگی مرد باش و زندگی کن!
مردن یا نالیدن کار ترسو هاست

داود(خورشیدنامه) جمعه 6 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:05 ب.ظ http://poooramini.persianblog.ir

نالیدن تمنای زندگی است
مردن رهایی از خاموشی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.