ظهر نیمه آفتابی نیمه ابری جمعه س و نوجوونهای کوچه دارن پایهء مهتابی های ایام محرم رو توی سوراخ های فلزی از قبل کار گذاشته شده جاسازی می کنن ، گچ می گیرن ، سیم کشی برقشونو ردیف می کنن و لامپ های مهتابی رو جا می زنن و روشنشون می کنن ... دقیقن مث هر سال و دقیقن با همون شور و شوق ... طوری که انگار دارن مهمترین کار زندگیشون رو انجام میدن ... بنظر من بی تعارف باید قبول کرد که این شور و شوق نوجوونها و جوونهای جنوب شهر در ایام محرم که روحانیون و مداحا دلیلشو رسوخ فرهنگ عاشورایی در خون و گوشت و پوست بچچه شیعهء ایرانی عنوان می کنن ، دلایل خیلی زیاد دیگه ای داره که بحث کردن درباره ش هم تکراریه هم حوصله سربَره هم برای اونهایی که فقط کمی اهل اندیشه و تعقل هستن بدیهیه ...
من هیجوقت ادم مذهبی نبودم و هیچوقت ادم های مذهبی رو نفهمیدم...
بچچه های جنوب شهر هم شاید دنبال این کار میرن که شاید تفریح دیگه ای ندارن...
شاید اگه اونا هم مثل بچچه های بالای شهر یه ماشین چن صد میلیونی مینداختن زیر پاشون هیچوقت دنبال مذهب نمیرفتن...
فکر کنم شما هم منظورتون همین بود...
تقریبن ... البته این یکی از اون دلایل خیلی زیاد دیگه س !
آدم نه باید زیاد مذهبی مذهبی باشه نه زیاد ضد مذهبی و ...
من این طوریم. نه زیاد مذهبیم نه زیاد ضد مذهبی. هر چی جای خودشو داره
بله هزار دلیل داره ...یکیش همونیه که اخوندا می گن: یکیش
تسلیت میگم بهتون که حالا باید اقلا تا ده روز صداهای آزاردهندهء این بلندگوها رو تا دیروقت تحمل کنید. درسته که سرگرمی دورهء کوتاهی است برای بعضی از جوانها، ولی انصافا سروصدای آن خیلی اعصاب خردکننده است :(
مذهب و باورهای مذهبی بنظر من هم بخش بسیار بسیار کوچیکی از انگیزهء جوانان برای شرکت در این مراسم است. حنوب و شمال هم ندارد. به عقیدهء من امام حسین خودش اگر الآن بود در راءس مخالفان این مراسم بود.
شاید یکی از دلایلش اینه که نوجوونها دوست دارند مسئولیت کاری به عهده شون واگذار بشه تا ثابت کنند به بهترین شکل از پس انجامش بر می آیند اما اینجا در مملکت ما...
دلیل دیگرش نوعی از بروز هیجانات است...
شاید دلیل دیگر هم علاقمندی به کار جمعی و گروهی و حضور فعال تیمی... شاید امثال همین بچه ها قبل از انقلاب با همین انگیزه ها قاطی فعالیتهای سیاسی می شدند و عضو خونه های تیمی بدون اینکه دقیقا بدونند تو چه مسیری دارند قدم می گذارند...
و خیلی ها از امثال همین ها تو جبهه ها شهید شدند...
و همین ها هم اگر جنگی بشه جزو اولین گروههای داوطلبند... آماده قربانی شدن...
نمی دونم طفلک جهان سوم!
...
کلا حال خیلی مزخرفی دارم... از فکر کردن های بیهوده ای که به هیچ جا نمی رسند...
خوش به حال آدمهایی که کلا فکر نمی کنند و راحت زندگی می کنند!
پست صوتی تون رو چند روز پیش دانلود کردم گوش دادم با کلی تاخیر در باره ی عقیدتون درباره ی محرم خیلی چیزا دستم اومد و این پست و خیلی خوب درک کردم.
به نظر منم باید قلبی باشه همه چیز الان ایام محرم دقیقا" مصادف میشه با یه سری از امتحانای مهم من که باید شبا بشینم درس بخونم ولی خب میدونم خیلی برام سخت خواهد بود با اون همه سر رو صدایی که تو خیابونا هست.
بیشتر هم این بچه ها میفتن تو خیابونااااااااا(سنچ)درست گفتم آیا؟؟؟میکوبن.
دکتر مهندس بیکار نیستن که اخه .
من خودم عاشق امام حسین هستم ولی خوب این رفتارایی که ملت میکنن مزخرفه.خیلی مومنی بشین خونت دعاتو بخون چه کاریه ساعت 1 نصفه شب تبل بگویی نوحه بخونی خیابون آخه؟؟؟
دلیلش هرچیزی میتونه باشه از مسائل خونوادگی بگیر تا مسائل و گره های شخصی و جامعه و این چیزا. ولی یه برهه ی زمانی بدجور میخواستم قاطی این مسائل بشم که نشد. یعنی تا خطوط نماز جماعت اینا رسیدم ولی یه دفعه زدم بیرون . اصلن بیخیال!
من اما فک میکنم امام حسین(ع) به واسطه اینکه هر چه داشت رو فدا کرد، خدا کاری کرد که همیشه و همه جا یادش زنده باشه... همه دلایلی که گفتین میتونه درست باشه اما به نظرم قالب نیست.. خیلی از همون جوونایی که ماشین چند صد ملیونی سوار میشن، شده حتی یه شب تو یه تکیه میرن ... من دیدم. ما این روزا به خاطر نقدهای زیاد و بزرگی که به حکومتمون داریم، و نیمی از مشکلاتی که حکومت ایجاد کرده، به خاطر بعضی زیاده روی ها به اسم دین بوده، نگاهمون به مذهب هم بدبینانه شده.. امام حسین(ع) قضیه اش خیلی متفاوت تر از این حرفاست...
یه برنامه زنده شبها از شبکه ۴ پخش می شه که من بعضی قسمتهاش رو نصفه نیمه دیدم... به نام زاویه...
چون زنده است و گفتگو و دو طرف گفتگو معمولا آدمهایی با عقاید کاملا متضاد هم جالبه...
دیرزو یک سر گفتگو شخصی بود به نام دکتر عبدالکریمی اگه اشتباه نکنم... می گفت در سی سال بعد از انقلاب تمام تلاش نظام برای اسلامی کردن هر چیزی منجر شد به رشد سکولاریسم و علاقمندی و سوق جوانان به سمت سکولاریسم... جالبه گفتگوهاش...
اوهوووم...دقیقا ...
یاد اولین باری افتادم که صداتونو شنیدم..محرم بود و شما شاکی بودین از صدای مداح...چرا این روزا انقدر دارن زود میگذرن؟ یه سال شد یعنی؟؟؟
ای جامعه شناس اییییی آسیب شناس ایییی نظر یه پرداز اییییی تئوری شناس ای جامعه ای فرهنگ ای انسان
سلام آقا...
بیم راه افتادن بحثی می رود این جا و آن قدر سر کیف نیست ام که مثل آن روزها بتوان ام پی گیر باش ام.
طرفه آن که چون شما و بعضی دوستان ازار می بین ام این روزها
یاد به خاک و خون کشیده شدگان عاشورای پس از انتخابات گرامی...
اره خوب باید قبول کرد...:)
آره خوب خیلی دلیل ها داره
شایدم یکی از دلیلاشون دیدن معشوقشون تو اون سن نوجونی هست که بعدا" به عنوان اولین عشقشون ازش یاد میکنن .
خواستم یه کامنت مبسوط بدم و قضیه رو از زاویه خودم موشکافی کنم تا برسم به جاهای خوبش،اما کامنت دیگر دوستان رو که خوندم... دیدم اینجا جاش نیست.بر باعث و بانی کسی که گودر رو تعطیل کرد لعنت...
سلام
خودتون که حال ندارید، موشکافی رو به حال بقیه واگذار می کنید. قربان دلایل بسیاری داره که برخیش ذکر شد. داستان یا واقعیت، افسانه ای ست که در این سن و سال نوجوانی که اوج هیجانات همه جانبه در وجود و جسم یک نوجوان در حال رخداد است، ایشان را پر تلاطم می کند. بماند این خود نشان دادن ها و پتانسیلی که هر سو بکشیم می آید.
حکایت نوجوانی بچه های ایرانی، حکایت ریسمانی بر گردنم افکنده دوست ... !
واقعا دوست؟!؟!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!
خب ..پست که در لفافه به تمام گویا بود
کامنتها هم که به کمال
من چی بنویسم الان؟
یه زمانی این حال و هوا رو دوست داشتم..به خیالم بوی اسپند و عرفان می آمد از کوی برزن و عود و تنبور هفت آسمان
حالا ولی
جوگیری ای بیش نمیبینم این هیاهو را
به گمانم خود امام حسین(ع) هم سرسام میگیرد گاهی!
شایدم واقعا کارشون از روی عشق باشه..کسی چه میدونه؟
من از همین الان عزا گرفتم که ده - پونزده روز و شب باید با سردرد بخوابم و با سردرد بیدار شم. روز آخر هم اگه شب بری خیابون همه جا پر شده از زباله های ظرفهای یک بار مصرف. من نمیدونم کدوم دین و آیینی تو دنیا اعتقاد داره که باید بخاطر یه عده بقیه آزار ببینن. آخه این آدمهای محترم فکر نمی کنن که ملت فردا صبح باید برن سر کار. یک ماه که تو ماه رمضون مملکت فلج میشه. ده روز تو محرم و .... حالا نه این که تو سازمان های دولتی تو روز عادیش خیلی کار انجام میشه! پارسال زنگ زدم 110 گفتم این تکیه سر خیابون صدای بلندگوهاش تا ده تا کوچه اون ور تر هم میره چی کار باید کنیم؟ فرمودند باید بیایید کلانتری کتبا شکایت کنید و بعدش هم برید اداره اماکن و .... یعنی تا امسال من باید دنبال این شکایت می دویدم. فرمودند که اعتقاد بر اینه که هر چی صدای بلندگو بلندتر باشه ثواب بیشتری داره و گناهان بیشتری بخشیده میشه!!!!!!!!!!!! یعنی پلیسه خودش هم شاکی بودهاااااااا.
بدیهیه بدیهیه ...
دلیلش هرچی باشه ولی من آی دوست دارم اینکارهارو
یکم محرم رو از حالت سوت و کور در میاره و اُپتیس اُپتیس میکنه
محرمو عجی ی ی ی یب دووس ندارم!!!!
اینکه دخترای همسایه به هر دلیلی که هست می رن مسجد و دسته و هیئت و مادر گرام ما که مذهبی ست!آن ها را بر سر ما می کووبد!و ازاصل قضایا با خبر نیس!!!
هی خدا!
ولی قیمه هاش واقعن یه چیزی-ئن!!!!
اصلا با مذهب میونه خوبی ندارم ... ولی همیشه این بچه ها رو تحسین می کنم ...
چه توضیحات مبسوطی !
موضوع انشا دادی برا صفحه ی نظر خواهیت ؟!
من عاشق محرمم به خاطر قیمه هاش خیلی خوشمزه س. یاد این حرف افتادم که:
مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید بعد از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد.
نشسته بودم ده متری منبر.. ۷۰۰ -۸۰۰ نفر جمعیت بود.. مداح.. یوزی و آرپی جی رو درآورد.. نزدیکای ظهر عاشورا بود.. وسط یه بیابون.. حسین رو به مردم نشون داد.. چشمتون روز بد نبینه.. همه مبهوت تنهایی حسین شده بودن.. اکو زیاد شد.. جمعیت ضجه میزد.. صدای مداح.. سکوت.. مداح شلیک کرد.. حسین تکه تکه شد.. مردم جیغ میزدن.. مردا مثل زنها گریه میکردن..
نزدیکیای من یه غول تشم نشسته بود.. مداح خیمه های حسین رو نشون داد.. آتیش گرفته بود.. یکی داشت به مادر حسین فحش میداد.. غول تشم کناری من از خود بیخود شده بود.. احساس کرده بود دارن به مادرش بد و بیراه میگن.. وسط روضه.. صدای فحشهای کش دار میومد.. (ضجه مردم).. برگشتم نگاه کردم..:
غول تشم بود.. اول هر فحش کشداری یه شمر و عمر میذاشت و جمله سازی میکرد.. صورتش خیس خیس بود.. خرس گنده خجالت نمیکشید...
آخوندی اون نزدیکیا نشسته بود و هی لا اله.. لا اله بلغور میکرد..
و من سالهاست می اندیشم که حق با کیست..
دین ندارم.. از آن سالهاست که دوست دارم.. آزاده باشم..