کاش میشد زوجهای چن سال از ازدواجشان گذشته تجربیات خیلی خیلی شخصی و منحصر به فردشان از زندگی زیر یک سقفی را توی یک جزوهء ساده بنویسند برای زوجهای در حال شکل گیری و تازه کار ... بله هست ، کتابهای زیادی با محوریتِ این موضوع هست ، خیلی هم زیاد ... ولی این قبیل کتابهای زیاد و بی شمار به گمانم اکثرن با نیتهای دیگری به جز آن نیت خالص و مخلص ( که باید ) نوشته می شوند ... از قدرت نمائی و شهرت طلبی نگارنده بگیر تا سودای سود ... بنظرم خیلی کم دلسوزانه قلم چرخیده برای دست گیری و یاری واقعی ، تاواریشانه و از صمیم قلب ... من دلم می خواهد میشد و معذورات امانم میداد که میتوانستم یک چنین جزوه ای بنویسم برای برادرم وحید که در شرف این اتفاق بزرگ است ... یا برادر دیگرم حامد که ایضن ... و همینطور برای سایر برادرها و خواهرهای نادیده ام ... که توش خیلی خاکی و راحت و صمیمی و غیر نصیحت گونه برایشان بنویسم که : برادر یا خواهر نازنین دیده یا نادیده ام ، تو را به خدا و به هر که می پرستی اینجای زندگی اینطوری باش یا فلان جای زندگی ات هرگز اینکار را نکن هرگز ... .  

. 

پی نوشت یک : 

مادرانه های راضیهء عزیز برای میهمان توو راهی نازنینش را بخوانید ...  

.   

پی نوشت دو :

کیامهر عزیز مثل همیشه مرام گذاشته و می خواهد جور ما را بکشد ... 

.  

نظرات 32 + ارسال نظر
رویا.ت شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:24 ق.ظ http://royatadbir.blogfa.com/

سلام .من یه وبلاگ دارم که توش از خاطرات 17 سال ازدواجم تا الان که 35 سالمه نوشتم .هم برای دل خودم و هم برای بچه هایی که تو چنین موقعیتی قرار میگیرن و عاشقانه و کورکورانه دارن ازدواج میکنن. تا حالا چندین نفر اومدن و گفتن ما تو شرایط مشابه قرار داریم و با خوندن وبت فهمیدیم که انتخاب درست کدومه . این واقعا احساس خوبیه که فکر کنی زندگیت لااقل تونسته حتی به یه نفر کمکی در انتخاب بهتر کرده باشه! البته من فکر میکنم خوندن مطالب و تجارب دیگران خوبه ولی گاهی آدم دلش میخواد خودش سرشو به سنگ بکوبه و واقعا اینو نمیشه کاریش کرد!

جعفری نژاد شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:28 ق.ظ http://www.jafarynejad.blogfa.com

سلام

مشکل اینجاست که اگر معذورات بگذارند برخی جاها گفتن را یاد نگرفته ایم ، خوب گفتن را ... برخی جاها شنیدن را ، خوبش را

این معذوراتی که گفتی خیلی جاها می پیچد لای دست و پایمان و جلوی گفتن را می گیرد ، اپیدمی است ، دوای دردش هم کمی جسارت است ، جسارت متفاوت بودن و شکستن حریم های مزاحم ( که البته من ندارم )

مسی ته تغاری شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:37 ق.ظ

حمید پس چی ؟؟؟؟

مبارکه وحید و حامد باشه

در مورد مقوله ی تجارب ازدواج هیچ نظری نمیتونم بدم پس ساکت میمونم

آوا شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ق.ظ

آقاقبول نیـــــــــــست من واسه پست قبلیه شعرگفتم
یدفه ای اومدیم درخونتون بی هوا و باکلی رنگ ولعاب
دیدیم خونه هه جاش عوض شده!که مهمون ناخونده
سرشو نندازه زارت بیاد توخونه درمورداین پست
واقعا خیلی خوب بود اگه چنین جزوه ای در اختیار
مون قرار می گرفت....یه جزوه ء ‌روون و ساده و
بی غل و غش و از همه مهم تر بی غرض...این
جوری حتی تاثیرپذیریشم بالطبع بیشتر میشد
واسه اکثرمون...به قول خودتون کاش معذورات
امون می داد.......مادرانه هارا حتما میخوانیم
پیشاپیش یلدا مبارک.....ما هم منتظر ارمغان
یلدایی هستیم................................
یاحق...

کاتیا شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:17 ق.ظ

اگه حساب زوج های ناهمگون اشتباهی رو از همون ابتدا جدا کنیم ،

اگر اینطوری که گفتین می شد
شاید خیلی وقت ها برای خیلی ها که همگون بودند دیر نمی شد...
البته *شاید* دیر نمیشد.

نباید شرایطی که در بستر هر تجربه اتفاق می افته رو یکی دونست . خیلی وقت ها آدم ها مقهور شرایط عجیب و منجصر به فرد خودشون میشن و در گیر و دار استیصال و هیجان زدگی و شتاب زدگی و خوب فکر نکردن ها و چه کنم هایی که هیشکی براشون نسخه نپیچیده ، اشتباهات جبران ناپذیرشون رو مرتکب میشن.

براشون آرزوی یک انتخاب درست و سعادتمندی ابدی می کنم.

تیراژه شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:21 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

اول اینکه تبریک به جناب وحید و جناب حامد
ایشالا نوبت حمید خان غایب و عزیز

دوم اینکه فکر میکنم همونطور که قلم نابتون باعث شد خیلی از ما یاد بگیریم حرفای نگفتنی در زندگی واقعیمونو بیاریم تو مجازستان در این مورد هم بتونید کاری انجام بدید کارستان
کما اینکه بار ها به عناوین مختلف پست هاتون بدون اینکه حالت نصیحت گونه داشته باشن دقیقا همین کاری که گفتید رو انجام دادن
لقب استادی واقعا برازنده ی وجود و قلم نازنینتونه جناب باقرلو

بابک شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:22 ق.ظ

برای حامد و وحید عزیز آرزوی خوشبختی دارم و امید سلامت و شادی
به قول کاتیا
امیدوارم اگر قرار است زندگی زوج های ناهمگون به جدایی بکشد هیچ وقت همدیگر را نبینند و نشناسند و سر راه هم سبز نشوند

در مورد بازی هم دوباره مارو شرمنده فرمودید
ما جور شما رو نکشیدیم قربان
از بی حوصلگی شما سوء استفاده کردیم و فرصت طلبی
وگرنه همه بلاگستان می داند که خونه اصلی بازی وبلاگی اینجاست

فرشته شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:57 ق.ظ http://surusha.blogfa.com

مبارکشون باشه...

آره خوب میشد...ولی سخته یه وقتایی گفتن...بعدم میدونید معمولا هیشکی به حرف گوش نمیده..همه انگار میخوان خودشون تجربه کنن..یا همیشه یه جمله ثابت هست که میگن"نه...مال ما فرق داره" که خب هیچ فرقیم نداره...

سارا شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:59 ق.ظ

خب بنویس. نمی خوام بت چرت و پرت بگم اما اگه نوشته هات مبنای درستی داشته باشن-که با توجه به شعور پستهات حتمن دارن- به طور قطع و یقین فروش خوبی هم خواهد داشت. بعنوان کمک رو من حساب کن! و اگر حتا ۱ نفرو نجات بدی با نوشته هات-که میدی!- تازه می فهمی که این پتانسیل لعنتیتو سر کار و تاکسی نباید تلف نکنی. تورو به مقدساتت این یه ایده رو بچسب بهش.

پاییز بلند شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 03:45 ق.ظ

درووووووووووووووووووووووووود

یعنی میری رو اعصاب وختی د رکمال فراخی ی ی ی (یعنی فراخااااااااا) که کللی مراحل از گشادی اونورتره یه چی میگی بعد همچنان با فراخی در کمال خونسردی ادامه مستمر میدی..
اگه دلت میخواد جوه بنویسی خوب بنویس بده ما بخونیم استفاده کنیم وگر نه دیگه چرا کاری رو که خودت میدونی به همون دلیا عمده فراخی ی ی ی ی نمیرسی انجام بدی عنوان میکنی ما رو میزاری تو دبه جا بیافتیم و تخمیر شیم؟ بعدشم سر دبه رو یکی باز کرد و گند زدیم خودتم بشینی غصه بخوری که چرا اینجوری شد و بهمان شد و اینااا و تریپ غموشناک برداری؟
مگه مرض داری برادر من؟! میخوایی جزوه بدی بده دیگه نمیخوایی بدی بگو بریم از تایپ تکثیری سر کوچه یه تحقیق خوب بخریم خیال خودتو ما رو هم راحت کن!

پاییز بلند شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 03:48 ق.ظ

درووووووووووووووووووووووووود

یعنی میری رو اعصاب وختی د رکمال فراخی ی ی ی (یعنی فراخااااااااا) که کللی مراحل از گشادی اونورتره یه چی میگی بعد همچنان با فراخی در کمال خونسردی ادامه مستمر میدی..
اگه دلت میخواد جوه بنویسی خوب بنویس بده ما بخونیم استفاده کنیم وگر نه دیگه چرا کاری رو که خودت میدونی به همون دلیا عمده فراخی ی ی ی ی نمیرسی انجام بدی عنوان میکنی ما رو میزاری تو دبه جا بیافتیم و تخمیر شیم؟ بعدشم سر دبه رو یکی باز کرد و گند زدیم خودتم بشینی غصه بخوری که چرا اینجوری شد و بهمان شد و اینااا و تریپ غموشناک برداری؟
مگه مرض داری برادر من؟! میخوایی جزوه بدی بده دیگه نمیخوایی بدی بگو بریم از تایپ تکثیری سر کوچه یه تحقیق خوب بخریم خیال خودتو ما رو هم راحت کن!

پروین شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:54 ق.ظ

این که اگه میشد آدم قبل از شروع زندگی مشترک نوشته های کسی رو که بهش واقعا اعتماد داره دربارهء تجارب زندگی مشترک بخونه، و اون رو راهنمای خودش قرار بده خیلی خوبه. ولی من فکر میکنم، یعنی تجربه ای که خیلی بتازگی برام پیش اومده بهم تقریبا ثابت کرده که ما آدمها معمولا این تجربیات دیگری راآنطور که باید جدی نمی گیریم. یعنی همیشه فکر میکنیم موقعیت هایی که در اون هستیم خاص خودمونه و فرق میکنه و وضعیت دیگران متفاوت بوده و .....
نمیدونم تونستم منظورم رو درست ادا کنم یا نه. چون خودم فکر میکنم کلماتم گویا نیستند. اما بهر حال شاید هم این دونستن، در نهایت یه شناخت درونی به آدم بده که بتونه ناخودآگاه چراغ راهش باشه.

محبوب شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:20 ق.ظ

خوب میشه من خواهش کنم شما که این همه مهربونین و این همه هم قابل اعتمادینو ما در دلسوزی و یاری شما شک نداریم، حالا اگه حالش رو ندارین بنویسین، ولی یه جاهایی یه چیزایی بگین و مشاورهء کلامی بدین؟

نیمه جدی شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 ق.ظ http://nimejedi.blogsky.com

من با این حرف یجورایی موافقم! یعنی میدونین آدما مخصوصا اوایل ازدواجشون فر می کنن همه چی منحصر به فرده و این دو تا جدای تمام آدمای دیگه هستن و با همه فرق دارن و حالا کنار همدیگه میخوان یه زندگی خیلی خیلی خاص رو تجربه کنن. در حالیکه واقعا ساختار ذهنی بشر به نحو عجیبی بین همه مشترکه . درسته که بالخره نوع زندگی وجامعه پذیری یه تغییراتی تو این ساختار میده ولی بیس و پایه س اصلی یه چیزه با یه سری از الزامات و نیازمندیا.
ازدواج و زندگی مشترک هم یه سری روتین هایی داره که همه به نوعی درگیرش میشن و بهتره با علم درگیرش بشن و بابیگدار خاص بودن به آب نزنن که گرفتار میشن. اگه شما جزوه نویسیتونو شروع کنین منم حاضرم تو بعضی از فصلها کمکتون کنم .
هزار تا آرزوی شاد ورنگی دارم برای برادرای عزیزتون.
میلیونها آرزوی سپید و آروم دارم برای راضیه بانو و فرزند دلبند ایندشون.
میلیاردها ای ول و احسنت و آفرین دارم برای کیامهر عزیز که به نظرم بی اغراق وجودشون ،بی نظیر ترین اتفاق بلاگستانه.
بیلیون ها آرزوی خوب و قشنگ دارم برای شما و مریم ترین ناز بانوی زندگیتان.

نیمه جدی شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:57 ق.ظ http://nimejedi.blogsky.com

این همه غلط تایپی رو دارین که؟!
فر= فکر
بالخره=بالاخره
دلبندایندشون= دلبندشون

نیمه جدی شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:03 ق.ظ http://nimejedi.blogsky.com

من بخش اول جزوه رو با این مقدمه شروع می کنم :
ای زنان و مردانی که قصد ازدواج دارید و به شدت در حال لاو ترکاندنید . بر شما مبارک بادا این لاویدن! ولی هیهات و زنهار که جوگیر نشوید و تیریپ صادق بودن و کول بودن! برندارید و پته ی خودتان را روی آب نریزید که بعدها مشکلاتی برایتان پیش خواهد آمد. لااقل در مورد زندگی گذشته اتان و عشق ها و علاقمندی های قبلی در حد اشاره ای مختصر صحبت کنید و از آنها بگذرید.

ایرن شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:08 ق.ظ

زندگی مشترک الگو بردار نیست محسن جان!به اندازه ی تعداد آدمای روی زمین و زندگی های مشترک الگو و راه و روش وجود داره برای زندگی...تو اگه یه جای زندگی یه کاری کردی که خوب جواب داده و به نفع زندگی مشترکتون بوده شاید اگه همون کار رو یه یکی دیگه توصیه کنی و اون انجامش بده ریده بشه تو زندگیش...زندگی مشترک نه نصیحت بر میداره نه گوشزد و نه این کار رو بکن و نکن...هر کسی با توجه به شخصیت خودش و طرف مقابلش باید بهترین راه و رفتار رو انتخاب کنه و البته که اگه اشتباه بود پای هزینه های انتخابش هم بایسته.....

نیمه جدی شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:18 ق.ظ http://nimejedi.blogsky.com

قاعده متداول بر اینست که دو کفتر عاشق دلشان می خواهد تمام شبانه روزشان برای همدیگر باشد علی الخصوص بانوان محترم . یعنی خانم ها بعد از ازدواج علاقه عجیبی به این دارند که با دوستی ها و دنیای گذشته شان کمتر ارتباط داشته و خودشان را وقف زندگی جدید و همسر کنند . طبعا از شوهرشان نیز چنین انتظاری دارند . همین موضوع کلی مشکل زا می شود. من از تجربه دو دوست بسیار عزیزم استفاده کرده و حواسم بود که هر کس از ما ( من و همسرم ) برای خودمان علایقی داریم و دوستانی و که دلمان می خواهد به صورت مستقل با اآنها در ار تباط باشیم و کلی هم جواب داد .

نیمه جدی شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:23 ق.ظ http://nimejedi.blogsky.com

راستش من کاملا با ایرن بانو مخالفم . به نظرم فقط در شکل ظاهری آدمها با هم متفاوتند و در خیلی از چیزها با هم مشترکند. اینو بر اساس تجربه ی زیستم میگم. میدونین اگه اینجوری بود و هیچ الگویی وجود نداشت اکثرعلوم انسانی مخصوصا روانشناسی و جامعه شناسی اصلا معنا نداشتند .

نیمه جدی شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:29 ق.ظ http://nimejedi.blogsky.com

در ضمن از حضور فعال خودم در اینجا کمی هم به وجد اومدم! الانم یه جلسه داریم در مورد ارزیابی عملکرد کارکنان! فکرشو بکنین من مصداق بارز هرچه بگندد نمکش می زنند وای به روی که بگندد نمک هستم ! یعنی کسی که از اول صبح فقط وبلاگ خونده و نظر داده صلاحیت ارزیابی عملکرد بقیه رو داره ؟! با ور کنین بهشون میگم ولی کسی گوشش بدهکار نیست !

مریم نگار(مامانگار) شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ق.ظ

...سلام...
...موضوع مهم و بجایی ست...
...1- اولین توصیه من اینه که زیر سن 26-27 ازدواج نکنید...چون هنوز از نظر احساسی و عقلانی و دیدگاههای زندگی ..به ثبات نرسیدین..
2- ازدواج مون برای فرار و یا حل یک مشگل دیگه نباشه...مثلا عاشق کسی بودیم..و بهش نرسیدیم..حالا برای فراموش کردنش و یا لجبازی با خود یا خونواده.. بیایم ازدواج کنیم.. یااینکه برای خلاصی از فشار خونواده..یا فرار از تنهایی..یا حرف مردم..
3- عشق..و حس کشش قلبی حتما لازمه..مطمئن باشیم که طرف مقابل جاذبه های لازم رو برامون داره..و نگیم که بعدازدواج حالا درست میشه...و درستش میکنیم واینها...بدونید که او درست شدنی نیست...برای اینکار هم باید به اندازه کافی مراودات داشته باشید...حداقل 7-8 ماه تا یکسال ..

هاله بانو شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:59 ق.ظ http://halehsadeghi.blogsky.com/

۱- هدر جدید مبارک (کاش یه کمی هم لبخند چاشنی عکس می شد )
۲- تبریک برای هر دو برادر
۳- مادرانه ها هم رویت شد (خیلی دلنشین بود)
۴- بازی رو که همیشه هستم ولی کاش همین جا بود و من جبران پارسال و لوس بازیم رو در می آوردم

عاطفه شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:29 ب.ظ http://hayatedustan.blogsky.com/

این که به طور کلی خط داده بشه به جوونا خیلی خوبه- یه جور مهارت زندگی-اینکه یه سری اشتباهات متداول گوشزد بشه عالیه-
ولی بازم ایناهمش کلیات زندگیه- جزئیات اخلاقی و رفتاری آدما با هم فرق داره-

na30b شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:47 ب.ظ http://www.fosil.blogsky.com/

کاش مینوشتید
به درد امثال من خیلی میخوره این طور تجربیات

ارش پیرزاده شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:53 ب.ظ

فکر کنم بفهمم چی میگی ...
می دونی وحید چه قدر تحت تاثیر حرف های تو قرار می گیره ؟ اگه اون اسرار مگو بگی ...
همون قدری که تو از حرفهای کسی که مشکلات تو رو داشته از سر گذرونده تاثیر می گیری...
ادما تا خودشون نخان تغییر نمیکنند داستان هر گونه که تعریف کنی خودشونو مبرا میبینند ...
به نظر من اتفاقا این انچه باید بداند در همین کتابها گفته شده ولی اونقدر گفته شده که کسی به کنهش نمیره ... سطحی میخوانه رد میشه ....
من ۷ ساله ازدواج کردم ... بذار همین جا .. چند تا جمله از همون جزوه خصوصی برای امسال اقا وحید بگم ...

۱- خانم و آقایون در شرف ازدواج فرض بر این می گریم اون رابطه که میان شماست .. عشق است که البته در ۹۰ درصد موارد اینگونه نیست اگر عشق هم باشد ... کافی نیست اره همون جمله معرف و تکراری ( عشق لازمه ولی کافی نیست ) به این جمله فکر کنید زندگی یه مهارت قابل کسب مثل مهارت و فن ارایشگری مثل مهارت و فن تراش کاری مثل مهارت یادگیری زبان اینگلیسی .... مثلا من اگه عاشق زبان اینگیلیسی باشم می تونم اینگلیسی صحبت کنم ... مسلما نه من باید دوره ببینم این عشق به زبان اینگیلیسی فقط کمک می کنه من ره دوساله تو شش ماه برم ...و صد عجت که ما برای هر کاری حاضریم دوره ببینیم جز این کار ... نه کتب درسی مطالب به درد بخور موجوده نه پدر و مادر روشون میشه انچه باید بگن ... بگن ... بهترین روش مشاوره پیش پزشک روان کاو ... حداقل ۵ جلسه زن و مرد جدا جدا ... بعد هم ۵ جلسه با هم .....

۲ - دوم اینکه اهای اقایون و خانم ها .... اگه طرفتون ادمه خوبیه و همه از خوبیهاش میگن دلیل نمیشه که همسر خوبی هم باشه ... اصولا تو ازدواج خوب بودن ملاک نیست شبیه بودن ملاکه و اتفاقا از بد حادثه مرد های خوب معمولا شوهر های خوبی نمیشن ....چون وقتشون باید صرف اثر گذاشتن روی دیگران هم بکنند و این موضع یعنی کمی وقت برای همسر محترمه ...خیلی مهمه که جهان بینی تون با هم یکی باشه حالا اگه سلیقه ها مختلف بود میشه یکاریش کرد ....

۳ - این اشکال که می خوام بگم معمولا تو خانمها اپیدمیه ... اگه با یه نکته یا عادت یا باور نامزدتون حال نمیکنید و فکر میکنید ایراد نداره بعد از ازدواج درستش میکنید و می تونید شوهرتون تغییر بدید باید بگم کاملا در اشتباهید ... البته شاید قولشو از طرفتون بگیرید و اون چند صبایی اون کار رو نکنه ... ولی در نهایت از دو حالت خارج نیست یا اون کار رو بعد از چند سال از سر میگیره یا در خفا یا در اشکار ... یا اینکه بصورت عقده گلوشو فشار میده یه یه جورایی تیک پیدا میکنه .....مثلا اگه نامزدتون ۲۶ ساله باشه به این معنی یه که اون باور یا اعتقاد یا عادت که شما دوست ندارید بیست شش سال در این فرد تکرار شده ... حالا اگه شما سحر و جادو موسی و منطق بقراط داشته باشید و به طرفتون بفهمانید که این عملکرد اون اشتباست و او نیز واقعا قانع بشه ....( که عمرا بتوانید) حداقل ۱۰ سال باید بهش زمان بدید تا اون عادت ۲۶ ساله رو با تمرین از زندگیش کنار بزاره و این ده سال یعنی گل زندگی متاهلی شما ...

۴ - طبق امار جمهوری اسلامی ۵۰ درصد طلاقها مربوط به امور جنسیه ...
همگن بودن در امور جنسی خیلی مهمه ... این تنها شق زندگی زناشویی که نمیتونید توش فیلم بازی کنید یه زن از حرارت دست نوازش شما می فهمه که ایا اون حسی که ادعا میکنید دارید یا نه ...خیلی مهمه نیاز تون بگید .... یه سی دی تو داروخانه ها می فروشند به نام محبوب اشنا ... من گوش کردم بد نیست تهیه کنید مخصوصا زوجهایی که قبل از ازدواجشان سکس نداشتند و یه سوال مهم از اقایان :
اگه شرایط جامعه ما و خود شما جوری بود که شما بارها قبل از ازدواج تجربه جنسی داشتید.... بار و بارها و با اشخاص مختلف ... بور .. مشکی .. چاق ... لاغر ... زیبا ... سیاه پوست مدل های فشن ... و..... این اشخاص همچنان و هر روز به شما سرویس می دادن ... و شما یه هو با نامزدتون اشنا می شدید ایا حاضر بودید قید همشون بزنید و با نامزدتن باشید ..... البته برای درک و اهمیت این موضوع باید لایه های ریز تری شکافته شود که از بیانش تو این جا معذورم ولی اگه کسی خواست حاضرم تلفنی چند تا نکته گوش زد کنم
ولی چه جوابتان منفی باشد چه مثبت باید عرض کنم در خیلی موارد انچه که عشق در دلشما محسوب می کنید چیزی نیست جز انگیزه جنسی با کاور عشق ....

۵ - تو رو خدا ... جون من .... یه ورقه امتحانی بردارید و ۱۰ تا صفت ناپسند و زشت نامزدتون بنویسید زیاده ... خیلی خب ۵ تا بنویسید ... یالا .... ( منتظرم )
اگه نتونستید یا کور هستید یا احمق ....
مگه میشه ادما بی عیب باشند ....پس این همه بی ادبی بی نزاکتی بد قولی بی فرهنگی دزدی که تو سطح جامعه ما موج میزنه کار صهیونیستاست ....نه خود مایم هممون به اندازه ۵ تا مورد شریک هستیم مطمئن باشید .... عشق به نامزد اینکه بدیهاشو و اخلاق نا پسند ببینی و با خوبی ها و بدیهاش دوستش داشته باشی ....

۶ - یه فرقی هست بین سختی و بدی ....نه .....
زندگی بدون پول سخته و این سختی بعد از یه مدت در بسیاری از موارد شکل بدی به خودش میگیره ... خواهش میکنم سختی امرار معاش با بد بودن زندگی متاهلی قاطی نکنید ....من خیلی ها رو دیدم که از زندگی متاهلی مینالند و وقتی وارد زندگی می شوی میبنی مشکل اصلی بی پولیه .... توقعات اندازه پولتان کنید و قبل از ازدواج این موضوع به اطلاع همسرتان برسانید ....

۷ - نکته اخر .... راه خوشبختی ادمها مثل اثر انگشتشان منحصر به فرده ... و تنها خودتون مسئول خوشبخت شدن خودتان هستید ... نمیدانم چرا این امر غلط میان زوج ها اپیدمیه مخصوصا آقایان خیلی این جمله استفاده میکنند ( من تو را خوشبخت میکنم .... )
ما اگر بخواهیم نمیتوانیم همسرمون خوشبخت کنیم خوشبختی همسر ما در گرو عملکرد خودشه ... توصیه میکنم بجای این جمله دروغ و چرت از جمله ( من هر کاری که در حد توانم باشه برای خوشبخت شدن تو انجام میدم ...) استفاده کنید من در خانم ها خیلی دیدم که قبل از ازدواج تمام فکر و ذکرشان اینکه یه ازدواج دل خواسته شون انجام بدن بعد از ازدواج هم می چسبند به شوهرشون و تمام حواس و زندگیشون صرف شوهر شون میکنند و فکر میکنند که خیلی زن خانم و خوبی هستند ....و از شوهرشون هم همین توقع دارند در حالی که این موضوع یه زندان برای همسرشون درست میکنه .....ازدواج قسمتی از زندگی یه فرد برای بقیه زندگیتون هم برنامه بریزید لطفا چون تنها خودتان می توانید خودتان را خوشبخت کنید

می دونم اگه دوباره این مطلب بخونم پاکش می کنم برای همین اگه غلط دیکته داره ببخشید

وحید جان ازدواج یه مسولیت و مثل بقه مسولیتها باید براش زمان بذارید و این یعنی محدود شدن آزادی مجردی ولی اگه درست و به موقع رسیدگی کنی میوه شیرین اون رو هم میچینی ....

عاطی شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:07 ب.ظ http://pransesbanoo.blogfa.com/


چقد خیلی هامون!ب راهنمایی احتیاج داریم!

البته اگه عشق چشو کور کنه ک خدا هم نمی تونه کاری کنه:دی!

ایشالا همه چی از همون اول درست پیش بره و درو تخته :دی!جوور بشه!:دی


تبریک می گم ب وحید و حامد و آرزوی خوشبختی دارم واسه شون!

تیراژه شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:10 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

چقدر..چقدر زیاد به دلم نشست کامنت جناب پیرزاده
ممنونم واقعا ازشون

ازدواج نقطه ایه که بخش عظیمی از روح عریان میشه
برای همین حرف زدن از تجارب شخصی در این مورد خیلی سخته...با توجه به فرهنگ و عرف مملکت ما که دیگه خیلی سخت تر میشه
کسی که بخواد واقعا دلسوزانه و به دور از تئوری چینی های مرسوم کتاب های روانشناسی بازار در این مورد حرف بزنه باید بخش عظیمی از درونیات شخصیشو عریان کنه..و این کار واقعا شهامت و دلسوزی سرشاری می طلبه

نازی شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 05:09 ب.ظ http://nazi3700.blogfa.com

اره این ایده خوبیه... اما به نظر من یه دختر یا یه پسر حداقل تو دهه بیست نباید ازدواج کنن. ... ادمی وقتی که وارد یه زندگی میشه تازه میفهمه که چه اشتباهی کرده و چقدر کم تجربه و خامه... و اونقدرها که فکر میکرده که طرفشو میشناسه نبوده و اصلا شناختی رو اخلاق و ... اون نداره... این خیلی مهمه. به نظر من اونقدر باید با کسی یا کسانی باشی و زیر و روشون کنی تا بتونی بالاخره تو این همه ادم یکیو که واقعا به اخلاقیات تو میخوره رو پیدا کنی... که این خیلی تو فرهنگ و جامعه ما جا نیافتاده و تقریبا میشه گفت امکان پذیر نیست...
بهر حال این خیلی بهتره هر چند که افراد مجرد خیلی گوش شنوایی ندارند و حرف ادمو نمیتونن اکثرا قبول کنن اما خیلی خوبه که بتونن از راهنماییها و تجربیات دیگران استفاده کنن...
مادرانه‌های راضیه عزیز خیلی زیبا بودنن
و بابت بازی وبلاگی هم خیلی خوشحال شدم

مرضیه شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 06:46 ب.ظ http://www.bglife.blogsky.com

البته که فکر خوبی به نظر میاد. ولی به نظر من هیچ وقت تجربه و نصیحت دیگران چیزی یاد آدم نداده. بعلاوه آدمها خیلی متفاوتن مثل اثر انگشتاشون که یکی نیست روحیاتشون هم همینطوره. پس نمیشه از قبل براش نسخه پیچید.
به هر حال ایکاش یه درمان دیگه ای برای بیماری عشق وجود داشت. چیزی غیر ازدواج

عارفه شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:14 ب.ظ http://inrozha.blogsky.com/

برادر یا خواهر نازنین دیده یا نادیده ام ، تو را به خدا و به هر که می پرستی اینجای زندگی اینطوری باش یا فلان جای زندگی ات هرگز اینکار را نکن هرگز ... .
این حرف به دلم نشست

واحه شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:03 ب.ظ

حداقل یه بخشی از اونها رو می تونید در قالب عقاید تکنفره در همین پستها بنویسید...

ساره یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:56 ب.ظ http://fereshtegaan.mihanblog.com/

باور کن راه نداره شازده. بعضی چیزا رو فقط باس تجربه کنی تا یاد بگیری ... مث این میمونه که به بچه بخوای توضیح بدی موقع یاد گرفتن راه رفتن چطوری تعادلشو حفظ کنه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.