مرگ کللن مقولهء ترسناکی ست ... جان دادن و غسالخانه و کفن و دفن و باقی آداب و رسوم این آخرین ایستگاه بودن ، برای اکثریت آدمهای زنده ترسناک و آزار دهنده است ... ظهر که داشتم زیر خنکای مطلوب کولر میخوابیدم ، بعد از اینکه ساعت گذاشتم برای 17:17 که بیدار شوم و بروم مسجد برای مراسم ختم یکی از همسایه ها ، همینطور که دراز کشیده بودم به این فک کردم که چه مدلهای دیگری میتوانست برای مردن وجود داشته باشد که خیلی هم ترسناک نباشد ... مثلن طرف وختی مُرد عینهو بادکنکی که سوراخ شده باشد انقدر بادش خالی شود که آخر سر پوستش قد یک کف دست بیفتد یک گوشهء اطاق و برداری بذاری توی کشو تا وختهایی که دلت برایش تنگ میشود تلمبه بیاری و بادش بزنی و تماشاش کنی و باز دوباره بادش را خالی کنی بذاری توی کشو ! ... یا مثلن وختی مُرد هیکلش با لبخند تبدیل به چوب یا چینی یا کریستال بشود و یک مجسمهء خوشگل دیگر به رفتگان اضافه شود ! ... یا مثلن کل هیکلش تبدیل به میوه های رنگارنگ و تازه بشود و همهء فامیل جمع شوند و در یک مراسم آیینی مفرح میوه ها را نوش جان کنند ! ... یا آب زلال شود و بریزد کف اطاق و بعد هم زودی بخار شود با بوی عود یا گلاب یا کریستین دیور ! ... یا بترکد و برف شادی شود روی سر بازماندگان ! ... یا تبدیل شود به یکی از لوازم خانگی که منزل متوفی کم دارد مثل LCD یا فرش دستباف یا مایکروفر یا ساید بای ساید ! ... یا شهرداری به خرج خودش بیاید مرحوم یا مرحومه را ببرد در حالت انجام شغلش یا یک کار بامززه مومیایی کند و روکش بیرونی اش را هم سیمان یا فلز ضد فرسایش بکشد و مجسمه اش را بیارد جلوی خانهء بازمانده نصب کند و دور تا دورش را گل و بوته و شمشاد و چمن کند !
.
شما چه راههای جالب و قشنگ و بامززهء دیگری به ذهنتان میرسد ؟!
.
اووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووول
چه مرگهای بامزه ئی ... نمی دونم ...
مثلا بشه یه کتاب نفیس و خطی ( با دست خط خود متوفا ) ... و بذاری تو کتابخونه و هر وقت دلت تنگ شد بشینی حرفا و وصایا و زندگی نامه طرفتو بخونی ... !
واللا راهکارهای شما انقدر جامع و کامل بود که دیگه حرفی نمیمونه! حالا بذار یه کم فکر کنم برمیگردم!
ولی خداییش روش دکولته بانو از همه اونایی که تو گفتی بهتری!
حداقل سرانه مطالعه در کشور رو بالا میبره!
هررررررررررررر!
سرانه مطالعه رو خوب اومدی !!!
ولی الان که فک میکنم می بینم راهکارهام کارشناسی نشده و خام بوده ! ... مثلن اون میوه شدن ! ... یه کم که به جزئیاتش فک کنی می بینی چقد ضایع س !!!
وقتی آدم میمیره تبدیل به صدفی بشه که وقتی بازماندگان میذارن کنار گوششون قاطی صدای دریا گاهی صدای آدمم پخش میکنه...
وقتی آدم میمیره تبدیل به یه ابر بشه که همیشه بالای خونه آدمه. وقتی هم جاتو عوض میکنی بصورت هوشمند خودش به آسمون آدرس جدید نقل مکان کنه!
طرف هم وزن خودش تبدیل به اسکناس و سکه و طلا بشه ! ( اه ه ه ه ه ! نه اینم خوب نیست چون آمار قتل های فامیلی رو بالا میبره !!! )
اب خوبه ولی اگه یکی مث من بمیره آسمون خونهء بازماندگان همیشه تمام ابریه با این صد و ده کیلو !!
مجید جان دلبندم ! اب نه ! ابر !!
وقتی آدم میمیره تبدیل به یه مشت دونه ی اون درختی بشه که زمون حیاتش میوه اش رو دوس داشته. بعد اون دونه هه دونه ی عادی نباشه! یه قابلیتهای ویژه ای هم داشته باشه. مثلا اگه همون روز فوت بکاریش تا چهلمش به مرحله ی میوه دادن برسه! همیشه سبز باشه و هر چهار فصل هم میوه بده.
اینطوری بعد از من دم خونهء مریم پُر از هندونه میشه !!
نه! این ایده ی تبدیل شدن به سکه و طلا خوب نیست!
اینجوری هرکی با زنش حرفش بشه یکی رو توو خیابون خفت میکنه میکشه و مهریه رو میده و خلاص! حالا قتل جهنم! بیشتر شدن آمار طلاق رو کجای دلمون بذاریم!؟
هندونه!؟ خوبه!
اشتغال زایی هم میشه! با مریم شراکتی آب میوه ای میزنیم! سر درشم مینویسیم "آب هندوانه ی محسن وشرکا!"...
هررررررررررررررررررررررررر !
آب هندوانهء محسن و بازماندگان !!!
ضمنا اون قضیه ی "تبدیل شدن به سکه و طلا" یه ایراد دیگه هم داره!...با زیاد شدن طلا و اسکناس اقتصاد دچار نوسان شده و تورم چندبرابر میشه! یجورایی میشه گفت این ایده ی تو از ایده ی هدفمند کردن یارانه ها هم ضایعتره!
ولی نه گمونم کار و کاسبی تون بگیره چون در صورت تحقق این ایده کل مملکت خودشون خودکفان و کارخونه آب میوه دارن دیگه !!
اشتباه نکن ! هدفمند سازی در اصل تبدیل پول به گه بوده !!
آدم وقتی میمیره تبدیل به آچار فرانسه بشه!
حالا چرا آچار فرانسه!؟ چون از وقتی یادم میاد همه ی خانواده ها چند وقت یه بار به آچار فرانسه نیاز دارن ولی هیچکدوم ندارن و همیشه آویزون در و همسایه ان!
اینجوری یکبار برای همیشه این مشکل حل میشه میره پی کارش!
مرسی حمید که استارت کامنتهای خلاق و بامززه رو زدی ... خودمم خیلی وخت بود پست محرک ننوشته بودم ! و کامنت بازی نکرده بودم ...
لعنت به تو حمید ! با آچار فرانسه ترکیدم !!!
در همین راستا تخم مرغ هم بد نیستا !
چون تخم مرغ هم جزو ارکان اصلی آشپزی کون گشاداس ولی اکثر مواقع توو یخچال نیست !!
وقتی آدم میمیره تبدیل به این دستگاههای چندکاره ی "نایسر دایسر" بشه!...با توجه به اینکه همه فکر میکنن به یکی از اینا نیاز دارن ولی بعد از خریدنش جمعا 10 بار هم استفاده نمیکنن ولی همیشه روی اپن هست! دو سر برد میشه! هم خانواده فکر میکنن مرحوم همیشه کنارشونه و ترکشون نکرده هم استفاده ای ازش نمیشه و همیشه نو میمونه!
حمید انصافن تو پیغمبر خلاقها و طنازهایی
مریم میگه : طرف به یه چای کیسه ای همیشگی تبدیل بشه ! یعنی بشه بارها و بارها شلپ شلپ بزنیش توی چایی و هر بار هم مثل بار اول رنگ و عطر داشته باشه !!
اینکه آدم بعد از مدنش تبدیل به تخم مرغ بشه هم بد نیست!...ولی دیگه شورشو درنیار دیگه! حالا اون مرده ی بدبخت باید تبدیل به هر چیزی که شما لازم داری بشه!؟ گناه نکرده که مرده!
لابد چهار تا کامنت جلوتر بریم مرده باید تبدیل به لامبورگینی و بیانسه و پاتایا و ماساز تایلندی هم بشه! واللا دیگه!
مریم انصاف داشته باش ! اینجوری احمد و محمود و گلستان و ارل گری به فنا میرن که !! و البته خود مرحوم هم ایضن !!!
حمید جان هرچی فک میکنم اینایی که شمردی جزو احتیاجات من نیست ! لذا آرزوهاتو به من نچسبون لطفن !!
بیا! چای کیسه ای هم اضافه شد!
اینه میگم شماها جنبه ی خدا شدن ندارید دیگه!
یه آدم مرده میخواید همه ی آرزوهاتونو توش بگنجونید! لابد فردا باید گوشتکوب برقی هم بشه!
مثلن معتمد محله میتونه تبدیل به استخر عمومی یا فرهنگسرا بشه ! خداییش برای استخر که طرف حتمن باید معتمد باشه !!
حمید مترو هم بد نیستا !
مثلن اندازهء قدش به متراژ تونل های متروی شهرش اضافه بشه !!
خدایی حال میکنی چقدر به فکر معضلات شهری ام ؟!
حالا احتیاجات ما یا احتیاجات شما! چه توفیری داره!؟
سفره ای وا شده یه مرده ای مرحوم شده دور همی مصرف میکنیم دیگه! (آیکون "صفا و صمیمیت در حد خانه های قدیمی که وسطش حوض داشت!")...
تبدیل شدن بزرگان محل به استخر خوب بود! به فضاهای ورزشی فرهنگی شهر هم اضافه میشه!
فقط بدیش اینه که یکی مثل ما بمیره چون آدم بزرگی نبوده تبدیل به تشت حموم+اردک زرد پلاستیکی یا فوق دیگه نیم بشکه ای چیزی میشه فقط خنده اش واسه بازماندگان میمونه!
دوتا برادر چه میکنن
بیچهراه مردها که شما دوتا برادر نازنین چنین خواب هایی براشون دیدید
راستی حمید اینطوری دیگه بهشت زهرا از رونق و پول در اوردن، در میارید
تبدیل شدن به متراژ تونلهای مترو بر حسب قد خوبه!
تازه اینجوری اگه باز بارون بیاد و مترو پر بشه خودشون یه هورت میکشن توو و دیگه نیازی به حماسه سازی قالیباف و بروبچ نیست!
فقط اینجوری برای اینکه پول کارگر و مصالح ندن هرجا کم بیارن یکی مثل رامین یا مهندس حمیدی رو نفله میکنه که خب این قسمتش خوب نیست!
حمید چطور هر مرده ای به اقتضای شخصیتش تبدیل شه به چیزی
انوقت خیلی بامزه میشه
بهشت زهرا رو می کوبن جاش مسکن مهر میسازن واسه جوونا !!
مسکن مهر عالـــــــــــــــــــــــــــــی بود
مردم از خنده
تشت حموم + اردک زرد پلاستیکی
و رامین و مهندس حمیدی خداااااااااااااااا بود !!
خیلی وخت بود انقد نخندیده بودم حمید ... جددن دمت گرم ...
به میلاد:
خب بهشت زهرا از رونق بیفته! به کجای دنیا برمیخوره!؟
نکنه شما از سهامدارای بهشت زهرایی که داری از الان کارشکنی میکنی!؟ (آیکون "برچسب زدن!")...
چاکرتیم میلاد جان ... خوبی تو ؟
یاد اون قدیما افتادم که دسته جمعی کامنت بازی میکردیم ...
بهشت زهرارو میکنم محل نمایش مرده ها
نمایشگاه دائمی تبدیل شدگان
زمان : از 25 خرداد تا 30 تیر
ممنون محسن خان
خوبم و مشغول
اره یادش بخیر، چقدرم کیف میداد
حمید
معلومه میلاد بیزینس من نیست !
مرد حسابی اونوخت همه دیگه خودشون نمایشگاه دارن !!
حمیدجان از سهامداران مخفی هستم
خوب به هرحال باید کار شمارو از رونق بندازم که پول مون دربیاد دیگه (آیکون پرچم سردمداری مخالفان تبدیل شوندگان)
به محسن:
چاکریم آقا! ایشالا همیشه به هرررررررررررررر!
به میلاد:
آره پیشنهاد خوبیه!
احتمالا اونموقع بابک اسحاقی بعد از مرگش تبدیل به دستگاه ایده ی بازیهای وبلاگی میشه! یه چیزی توو مایه های ضبط صوت که یه دکمه ی قرمز جلوش داره که هر وقت فشارش میدی یه ایده پخش میکنه! (لبخند شیطانی نزن میلاد جان! هر فشاری که از اون فشارا نیست! هر جلویی هم اون جلو نیست! مودب باش! خانواده از اینجا رد میشه ها! - آیکون "اصلا نخواستم پارچه ام رو بده برم!")...