اسب حیوان نجیبی ست ...

شاید خیلی آدمها اینطوری باشند که لابلای نقوش درهم ابرها ، کاغذ دیواری ها ، سنگفرش ها ، فرشها و خیلی چیزهای دیگر ، بوضوح یک تصویر مشخص و معنی دار به چشمشان بیاید ... مثلن تصویر یک افعی بالدار یا نیمرخ یک مرد سرخپوست یا اندام Lخت یک زن اثیری یا خرگوش نقابدار یا لبخند ژوکوند یا حالا هرچی ... من هم یکی از این خیلی آدمها هستم ... توی راه پلهء ساختمان شرکت پاگرد دوم را که می پیچی رنگ یک قسمت بالای نرده دقیقن شکل کلهء یک اسب اصیل عربی ریخته ... و من هر روز صبح به اسب خیالی م سلام میکنم و به او قول میدهم که امروز دیگر هرطور شده قبل از تاریکی هوا از شرکت بزنم بیرون و سوارش بشوم و دوتایی برویم اتوبانهای تهران را بتازیم و خاک و آسفالتشان را به توبره بکشیم و یال در باد یله کنیم و انقدر برویم تا برسیم به دامنه های دماوند و آنجا من دراز بکشم روی چمنها سیگاری بگیرانم و او شبدر تازه بخورد و بعد سلانه سلانه سرازیر شویم سمت چراغهای تهران تا من بیایم خانه بخوابم و او برود سرجاش بچسبد سینهء دیوار راه پله ... حیوان طفلکی با اینکه میداند دوباره مثل هر روز به قولم وفا نخواهم کرد اما باز به روم نمیزند ... این که میگویند اسب حیوان نجیبی ست بیخودی نمی گویند ...

نظرات 31 + ارسال نظر
تیراژه چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:46 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

اسب ها نجیبند
شبیه تمام رویاهای ما
که هیچ وقت دست رد به سینه مان نمیزنند و ما..
ما که از همه نجیب تریم!
نمیبینید اینهمه سال چقدر آرام و قانع بودیم؟
باز صد رحمت به رویاهایمان که گاهی سرکشی هایی دارند..که مبادا زندگی را از یاد ببرند..از یاد ببریم..از یاد برویم..

حمید چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:55 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

نمیدونم چرا یاد اکبر عبدی و تخت غلامرضای فیلم مادر افتادم و چشمام پرشد...

خوش به حال اونایی که هنوز رویایی دارن...
خوش به حال تو...خوش به حال اسب روی دیوار...

حمید پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:00 ق.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

همیشه به این پستهات حسودیم میشه...چقدر دلم میخواد میتونستم یکی مثل این بنویسم...انقدر ساده...انقدر بزرگ...

انقدر به دلم نشسته که دوس ندارم چیزی بگم و فقط دلم میخواد دوباره و دوباره بخونمش و...بخونمش و...میدونی...

خیلی چسبید...خیلی دمت گرم...

محسن باقرلو پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:05 ق.ظ

چوبکاری نفرمائید اخوی ! خیلی مخلصیم ...

پروین پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:45 ق.ظ

خیلی قشنگ بود.
من هم همیشه از این نقش ها میبینم. اما یادم نیست کسی بهم گفت یا جایی خواندم که مال آشفتگی ذهن هامونه. خوب من ذهنم که خیلی آشفته است. اما درستی این نظریه رو نمیدونم.
و اسب ... من عاشق اسبم. تو طالع بینی چینی* مامانم اسبه. و خصوصیاتی که برای متولدین اسب میگه مو به مو به مامانم میخوره. و بعد از دانستن این موضوع عشق و ارادت من به اسب صدچندان شده.

* میدونم خیلی چرته که آدم فکر کنه مثلا دویست نفر از اطرافیانت که میشناسیشون و در یک سال مشخص یا مثلا در اینتروال های ۱۲ ساله به دنیا آمده اند همگی یک سری خصوصیات مشخص و مشایه داشته باشند. اما این طالع بینی درمورد افراد خانوادهء من خیلی صادق بوده. اما چرا من لازم دونستم این رو توصیح بدم، خودم هم نمیدونم!!

کیامهر پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:31 ق.ظ

شیر اگر پیر هم شود شیر است
از اون پستهای محشری بود که فقط یک شهریار میتونه بنویسه
دمت گرم آقا

سایلنت پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:10 ق.ظ http://no-aros.blogfa.com/

خیلی زیبا نوشتید
خوش به حالتون که هنوز هم از این رویاها دارین

وانیا پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:26 ق.ظ

یادم افتاد که چقدر اسب دوست دارم یادم افتاد که خیلی وقته با داشتن یه اسب رویاپردازی نکردم
دلم رویا خاست
دلم دروغکی با خودم خوش بودن خاست

محمد مهدی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:53 ق.ظ http://mmbazari.blogfa.com



سلام

اسب ها در همه تاریخ چه رام باشند و چه سرکش نجیبند ...

مشکل از اسب سواران است که گاهی هم از اسب می افتند و هم از اصل ...

sanjaghak پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:33 ب.ظ http://www.sanjaghak2011.blogfa.com

سلام استاد...
استاد رو به این دلیل میگمو قبولت دارم که جزء همون عده ای هستم که در خونه پدری و گچ ریخته خونه پدر بزرگ و کاشی دستشویی خونه دایی و اداره و ....هزار جای دیگه این نمونه ها رو داشتم و تو خیال داشتمشون ولی هرگز نتونستم مثل شما سوارش بشم و برم بگردم و برگردم و برای دوستامم بنویسمش...
ممنون استاد
یه سری به من بزن
خیلی وقته منتظرتم استاد...

کودک فهیم پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:39 ب.ظ http://the-nox.blogfa.com

آهان.
همینه.
عاشق این پست شدم.
شاید چون خودم هم یکی از همین آدم هام.

نرگس۲۰ پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:59 ب.ظ

چه رویاپردازی شیرین و غیر عملی ای!

شاید غیر عملی بودنش این رویاپردازی رل شیرین تر میکنه

دل آرام پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:09 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

تاختن با یک اسب در اتوبانهای تهران ... یک رویای دست نیافتنی و شیرین
شیرین از این جهت که هر بار میشود به شکل تازه ای تصویر سازی اش کرد .

رهگذر پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:36 ب.ظ

بی شک زیبا و کم نظیر بود آقای نویسنده. چند روزی بود که منتظر چنین پُستی بودم. خودتون هم می دونید که بودم...

مشق سکوت- رها پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:42 ب.ظ http://mashghesokoot.blogfa.com/

پست خیلی قشنگی بود

من اما از اون یکی دسته ی آدمهام که هیچ وقت همچین چیزهایی نمیبینم

عمو فیروز جمعه 28 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:24 ب.ظ

وصف العیش نصف العیش
شرمنده عربی شد
عالی بود پرواز با بالهای خیال واقعا زیباست

دالان بهشت جمعه 28 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:48 ب.ظ http://dalanbeheshtman.blogfa.com

یک نوشته ی دوست داشتنی

ژولیت جمعه 28 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:57 ب.ظ http://migrenism.blogsky.com

پستای جنابعالی رو که می خونم بعد از خونه که می زنم بیرون با خودم می گم کدوم از این آدم هایی که هر روز از کنار من رد می شن مثل بزرگ بلاگستان همچین تخیلی دارن. مثلا فک می کنم دانشجویی که تو اتوبوس پشت سرم نشسته یکی مثل شماست و امشب در مورد من تو وبلاگش می نویسه.....نمی دونم چرا ولی از یکی دو سال پیش که پام اینجا باز شده همین فکرا رو دارم!

گُنده بک کوچولو جمعه 28 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:00 ب.ظ http://paaali.persianblog.ir/

درود علیکم و رحمت الله برکاته بر محسن خان

تصورات و رویاهاتون استوار و پا بر جاه

من فکر می کرم فقط منم که از این خیالبافی ها می کنم

راستی ... چقد بده که دیگران میزنند تو پر خیالی های آدم ... نه ؟؟

یک لیلی شنبه 29 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:42 ب.ظ

تصویر پردازی بی نظیری بود. ممنون قربان که سهیم کردید ما را در اندیشه ی مثل همیشه بکر خود .

آوا شنبه 29 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:17 ب.ظ

وقتاییکه رد میشدم از اون قسمت سنگفرش شده
قبل بازار بزرگ که درشکه با اسب گذاشتن که تا
مردم رو تا دم بازار می برن یه حس خوب وی
جوری ای بهم دست میده.....خوب از اون جهت
که توی اون هیاهو و بَل بَشوی بازار یه چنین
چیز ِانرژی مثبتداری کیف آدم رو کوک میکنه
ویه جوری ای از اون بابت که درشکه به اسب
میبندن دلم یجور ِ بدی میشه................
بله................اسب حیوان نجیبی ست.
و یه چیز دیگه: آقا محسن...صفحه ء این
وبلاگ سفید و خالی که میشه...بغضی
میشم.....این قضیه هر دفعه که اتفاق
میفته یچیز بدی به دل آدم چنگ میزنه
که از روی عادت نیست................
بارها گفتم که:می دونم چاردیواری
اختیاریا.اما آقا ما دلمون میگیره
سرت سلامت محسن خان جان
یاحق...

ژولیت شنبه 29 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:27 ب.ظ http://migrenism.blogsky.com

دیشب بعد از خوندن این پست خواب اسب دیدم... تعبیرش چیه؟

جزیره یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:16 ب.ظ

سلام عرض شد
ما چندین بار هی امدیم هی شما پست جدید ننوشته بودید بعد ما بی سروصدا رفتیم، این بار گفتیم خب سلامی عرض کنیم خدمتتان. سلامت باشید انشالله

مرضیه دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:32 ق.ظ

سلام.
این پست محشر بود. از چیزایی می نویسی که همه می بینیم ولی اغلب نمی تونیم بنویسم.
منم خیلی سال پیش توی نم دیوار اتاق خواب یه زنی رو پیدا کردم که موهاش دست باد بود.

[ بدون نام ] دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:26 ب.ظ



خصوصی

^_^ دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:05 ب.ظ

یک خواننده خاموش
دلم نیومد چیزی ننویسم
پستی بود که یه لبخند خوشایند به لبهام آورد...
رویاهایت مستدام

جعفری نژاد دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:42 ب.ظ

به حساب تعریف اغراق آمیز و تعارف های معمول نگذارین جون هر چی مردِ ولی -به عنوان یه وبلاگ نویس درجه سه- بعضی وقت ها با خوندن چند خط مثل این یا عاشقانه ی حمید یا تقریبا تمام پست های توکا یه جورایی تخلیه می شم از حرف و تحسین ... حتی فکر کردنم هم نمیاد ، فقط می خوام بخونم ، بخونم و یاد بگیرم

آقا طیب دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:04 ب.ظ

مادیان من پس کی می بریب سوارت را
می کشی به چشمانش سرمه ی غبارت را

مریم انصاری سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:48 ق.ظ

مثل عکس «آقا»! که یه سال و زمونه ای توی ماه بود

نیمه جدی سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:49 ب.ظ

این الان میره جزو رویاهای رنگی و کمی هم به گمونم شاد.... وخب این یعنی خوب.

آدم بتنی! یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:17 ب.ظ http://amvaj-e-betoni.blogsky

حالا دلیل نمیشه چون نجیبه شما هی بزنی زیرِ قولت ا :|

منم یه تیکه از رنگِ دیوارِ کنارِ تختم کنده شده شبیه خرسِ هرشب بش میسپارم یه وقت گازم نگیره یهو:)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.