.

« چشمانت را زمین بگذار

بیا با دست خالی بجنگیم ... »

.

نظرات 34 + ارسال نظر
غریبه چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:02 ق.ظ

ینی من عاشق این ( کوت آه )های شما هستم.شما خیلی متفاوتین جناب

محسن باقرلو چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:13 ق.ظ

لطف دارید ... این مال خودم نیست
امروز توی پوستر یه فیلم ایرانی روو شیشهء یه سوپرمارکت خوندم ... طرح دیوانه کننده ایه ...

یه مریم جدید چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:31 ق.ظ http://newmaryam.blogsky.com

عالیه! ممنون.

تیراژه چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:39 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

"نمی دانم کدامین ناوک مژگان هلاک ام کرد
دوصف برهمدگر خوردند و قاتل درمیان گم شد"

مریم راد چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:40 ق.ظ http://mmrad.blogfa.com

زیبا بود....

ف رزانه چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:46 ق.ظ

عالی بود. محشرررررررررررررررر...

پروین چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:04 ق.ظ

چقدر قشنگ بود
امان از وقتی که زورت به چشمهایش نرسد

بانوی اجاره ای چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:05 ق.ظ

به چشم هایَت بگو
انقدر برای دلم
رجز نخوانند
من اهل ِ جنگ نیستم
شاعرم
خیلی بخواهم گرد و خاک کنم
شعری می نویسم
آنوقت
اگر توانستی
مرا در آغوش نگیر ...!

پروین چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:06 ق.ظ

بعدش هم
شما دو روز نبودی، ما داشتیم زهره ترک میشدیم. فکر دل خواننده هات رو هم بکن داداش خوب من (دوست دارم بگم پسرم نمیدانم چرا. مثل سهیلم دوستت دارم محسن جان)

پروانه چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:42 ق.ظ

سلام . محسن جان.
تو کامنتهای روز یکشنبه کسی به اسم مهدی صحبت از یه فیلم زمان دانشکده کرده بود . فیلمی داری از اون زمان؟؟؟
اگه داری می تونم برا رایت از روش ُ ازت بگیرم. برام خیلی مهمه .
البته بهداد بردبار یه فیلم داشت اما بی خبر رفت نروژ.
مرسی

محمد مهدی چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:45 ق.ظ http://mmbazari.blogfa.com



سلام

دست خالی که باشم من بازنده ام چون ذکر همیشگی من اینست :

چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی‌گیرد

محسن باقرلو چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:14 ق.ظ

آره پروانه جان ، یه فیلم مفصل یکی دو ساعته از روز آخر دارم خیلی محشره ... اولش همه جای دانشکده مخصوصن پاتوق ها رو خالی گرفتم ، بعد اون مراسم روز آخر و شعر حیاط پشتی و صحبت با بچچه ها ، از جمله خودت ... از اون فیلمائیه که دیدنش دیوونه میکنه آدمو ... ولی مشکل اینجاس که فیلمه دو سه ساله دست احسان جوانمرده ! شماره شو داری یا بدم ؟

پروانه چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:21 ق.ظ

نه ندارم . اگه شمارش بدی ممنونت می شم.

محسن باقرلو چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:29 ق.ظ

چجوری بدم ؟!
الان توقع نداری که اینجا بنویسمش ؟!!

محسن باقرلو چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:59 ق.ظ

خداوند یه چیز مفیدی آفریده به اسم ایمیل !
یه چیز مفید دیگه آفریده به اسم کامنت خصوصی ! و هکذا !!

سمیرا چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:25 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

منم یه فیلم از جشن چایی 83 دارم پرخاطرات قشنگ...یادش بخیر....خب منم اون فیلم شما رو میخوام...آهای احسان جوانمرد کجاهی|؟

مشق سکوت- رها چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:59 ق.ظ http://www.mashghesokoot.blogfa.com

چه عاشقانه ی دلنشینی

یکی از جنس همه چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:20 ق.ظ http://yekiazjensehame.blogfa.com

راستی چقدر عکس هدر گویاست...

باغبان چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:22 ق.ظ

"چشمهای تو
به من می بخشند
شور عشق
و
مستی"

سبز مثل سبز چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:07 ب.ظ

سلام
از طریق وبلاگ شما با وبلاگ زنی آ غ ش ت ه به د و ا ت
آشنا شدم
متاسفانه این وبلاک ف ی ل ی شده.

آیا خبری از وبلاگ جدید ایشون دارید؟

تشکر

تیراژه چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:09 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

با اجازه از محضر جناب باقرلو

سبز مثل سبز عزیز
آدرس جدید لیلیت این است:http://www.spiralofsilence1.blogsky.com/

تیراژه چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:17 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

بنده معمولا جرات شیطنت در این کامنتدانی را به هیچ عنوان ندارم
اما خب..به قول قدیمی ها گفتنی روایت زیاده اما القصه برویم سر اصل مطلب که: "بنده هم فیلم میخوام"!!!


پروین بانو جان
جسارتا اگر جناب باقرلو جای پسرتان باشند
اونوقت من بیچاره جای نوه تان هستم دیگر؟!!!!
بعد جسارتا تکلیف مامان من که دقیقا همسنتان هستند چی میشه؟!!!
خب آدم را دچار شک و شبهه در مورد اساسی ترین مسائل زندگی اش میکنید دیگر!

پروانه چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:25 ب.ظ

راس می گی شرمنده.ممنون
p.fallah061@gmail.com

آذرنوش چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:19 ب.ظ http://azar-noosh.blogsky.com

سرگیجه های کشــــــــــدار چهارشنبه 27 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:33 ب.ظ

البته ورژن جدیدش میگه " چال لپت را زمین بگذار بیا با دست خالی بجنگیم :D "

پروین پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:11 ق.ظ

:)))))‌
تیراژه جان یه استتوس فیس بوکی هست که میگه: رفیقم اومده میگه این یارو زبون آدم حالیش نمیشه، تو بیا برو باهاش حرف بزن!!! حالا نمیدونم رفقیم با این حرفش به من فحش داده یا به یارو!!
حالا شده روایت تو عزیزم. نمیدونم با این حرفت به من فحش داده ای و گفته ای همسن مامان بزرگت هستم، یا به محسن که گفته ای همسن باباته!!!

پروین پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:12 ق.ظ

البته ... من هم یک چیزی گفتم دور همی خوش باشیم. والا حرف تو فحش نبود عزیزم. بی احترامی بود!!!!!

به قول سهیلم شوخی .. شوخی .....

خواننده همیشگی و خاموش پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:17 ق.ظ

ابن جمله اینقدر مفهوم داشت که ساعت ها تو ذهنت میچرخه
بر عکس فیلمش که این حس رو داری وقتت با دیدنش حروم شده و اصلا از این جمله به عنوان دیالوگ تو فیلم استفاده نمیشه و ربطی به فیلمش نداره(فیلم پایان دوم)

فاطمه شمیم یار پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:47 ب.ظ

سلامم

محشر بود هااا

فرشته پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:22 ب.ظ

اصلا چرا جنگ ...
تو که چشمانت را زمین بگذاری دیگر همه چیز تمام خواهد شد.بی جنگ بی مبارزه ...

لاک صورتی جمعه 29 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:41 ق.ظ

ادم رو میبره به عمقِ خودش...

هادی شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:53 ق.ظ

اینکه جالبتر بود:پسر یا دختر فرقی نمیکنه مهم اینه که سالم باشه!

سبز مثل سبز شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:05 ب.ظ

تیراژه جان

بی نهایت تشکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر.

می نو شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:23 ب.ظ http://minoo6.persianblog.ir

خیلی خوبه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.