امروز کلی با خودم حرف زدم و مشورت کردم ! ... میخواستم حرفی به کسی بزنم ، یک پیشنهاد ... توو ذهنم با آن کسی مذکور حرف میزدم و هی جوابهای احتمالی اش را حدس میزدم و براش جواب می ساختم و می رفتم جلو ، طوری که دست آخر مغلوب شود و وا بدهد ... و بعدن در واقعیت همینطور هم شد ... این تجربهء شخصی را نوشتم که عبرت بگیرید و در تعامل با اطرافیان یک لحظه و یک درصد به این فک کنید که ممکن است جمله ای که از حلق و حلقومشان خارج میشود فی البداهه نباشد ... گلاب به روی ماهتان ، آدمها یک همچین موجودات خفنی هستند !
محسن جانم فکر کنم نگرانی عمدهء ما باید حرفهایی باشند که فیالبداهه از دهان (یا به فرمایش شما حلق و حلقوم) ملتی که باهاشون در تعاملیم در میآید، نه آنهایی که رویاش دو ساعت فکر کردهاند و تظاهر میکنند که همین الآن به ذهن شریفشان رسید.
فکر کنم این حاصل شناخت زیادی بوده که شما از طرف مقابلتون داشتید. واگرنه نسبت به افرادی که زیاد نمیشناسیمشون یکمی سخته حدس زدن جوابهاشون و ساختن جواب براشون.
عجب موجودات خارق العاده ای هستیم ما آدمها! پیش بینی جواب های طرف مقابل را کردن و جواب داشتن برایش از آن دست کارهای عجیب غریب است که یکی دو بار تجربه اش را داشته ام!