خداحافظ

بگذارید با سه چار تا از دیالوگهای عرب نیا ( در سلطانِ کیمیایی )  

که همیشه دیوانه اش هستم اینجا را تمام کنم :  

-

- خونه‌مون ... اینجا بود ... اینجا پنج تا اتاق ... دو تا باغچه و یه حوض بود ... بزرگ نبود ... اما بود 

- درست رفتن از این دنیا درس اول و آخره ...  

- ما ام رفتیم ... کوتاه بود ... ولی خیلی خوب بود ...

- همیشه میخواستم یه وقتی یه جورایی درست و حسابی کلک ام کنده شه ... 

 ***

تاواریش های خوب من ، کرگدن از امروز برای همیشه تعطیل است . 

-  

***

اگر در تمام این سالها از محسن باقرلو بدی دیدید تو را به خدا حلالش کنید 

و اگر خوبی ای بوده بدانید که از خوبی خودتان بوده  

و به حرمتش ، یکوختهایی توی دلتان از من یاد کنید و لبخند بزنید ... 

مواظب خودتان باشید 

برای من هم دعا کنید 

 

فدای همه 

و با همین بغض گلوگیر : 

خداحافظ . 

-  

 

-  

نظرات 635 + ارسال نظر
حسین ترابی (پسر یک مزرعه دار) شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:32 ب.ظ http://www.torabi-hossein.blogfa.com/

چی چی را خداحافظ محسن خان!
دیروز وحید هماتاش و امروز هم محسن باقرلو؟
این چند روزه چه اتفاقی توی وبلاگستان افتاه؟

م . ح . م . د شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:35 ب.ظ

کرگدن جان چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ؟!!!!!!!!

وانیا شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:37 ب.ظ http://vaniya1859.persianblog.ir

گاهی باید کمی نگران شد
نگران چیزهایی که روزی برایت اهمیت داشته اند
نگران کسی که بی خبر میرود
پست میزند خداحافظ به خیال خودش خبر داده اما این بیخبر ترین خبر اینجاست
دلم گرفت برای تمام روزهایی که دیر رسیدم و دیر آشنا شدم
دلم گرفت برای رفتن کسانی که ....
برایت اروزی شادی دارم

سحر شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:39 ب.ظ http://dayzad.blogsky.com/

چرا؟
توروخدا تو دیگه این حرفونزن.
حسابی اعصابم ریخته بهم. هرجا میریم دارن تعطیل میشن.
خواهشن تو دیگه نرو

فرزانه شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:43 ب.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

فکر میکنم هر کاری که حال آدمها رو به سوی خوبی و خوشی تغییر بده خوبه. حالا اگه ننوشتن بهتره حتما این کار رو کنید. مطمئنا دوستان همیشگی به یادتون خواهند بود.
سلامت و شاد باشید.

پرند شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:55 ب.ظ http://ghalamesabz2.wordpress.com


!!!!

کودک فهیم شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:58 ب.ظ http://www.the-nox.blogfa.com

عمو محسن خوبم...
عمو محسن عزیزم...
عمو محسن دریایی من...
بهترین عموی دنیا...
تو تنها کسی بودی که الان با پست خداحافظیش چشمامم تر شد..................


کاش هیچوقت نمی رفتی...
کاش می دونستی که چقدر برام خوب بودی....
کاش می دونستی که چقدر توی دلمون جا داشتی....

عمو محسن خوب من...
نمی تونم اون چیزی که توی قلبمه الان بگم اما...
اما بدون که خیلی دلم گرفت...
خیلی زیاد...................................
تا ابد در قلبمون می مونی عمو محسن..شک نکن..

.....


.................
کاش من الان خواب بودم....
کاش.....
قول بده که هیچوقت و هیچوقت و هیچوقت فراموشمون نمیشکنه...

خدای اطلسی ها پشت و پناهت باشد بهترین و صمیمی ترین و خوش قلب ترین عموی دنیا.............

کودک فهیم شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:00 ب.ظ http://www.the-nox.blogfa.com

*قول بده که هیچوقت و هیچوقت و هیچوقت فراموشمون نمیکنی.........

بهناز شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:06 ب.ظ http://bookwarm.blogfa.com

تو وبلاگستان چه خبره؟چرا همه دارن میرن؟؟؟؟

آناهیتا شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:13 ب.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

بلاگستان داغون میشه
بچه ها همه عصبی شدن
آخه چرا؟

حمید شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:19 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

اگه مطمئن بودم خداحافظی با بلاگستان حالتو بهتر میکنه تشویقت میکردم که رو حرفت وایسی و مرد مردونه دیگه اینجا ننویسی ولی...فکر میکنم با اینکار نه تنها حالت بهتر نشه بلکه بدتر هم بشی (البته امیدوارم اشتباه فکر کرده باشم)...
حتی منی که خیلی هم مخاطب ندارم دلم نمیاد وبلاگم رو ببندم...خب چه کاریه آخه؟...میتونی بگی فعلا چند وقتی نیستم...اینجوری هم برای خودت بهتره که روت برای برگشتن بسته نمیشه هم دوستایی که اینجا داری اینجوری ناراحت نمیشن...
پس توصیه میکنم همین الان متن این پست رو عوض کنی و جاش یه چیزی بنویسی تو این مایه ها که ؛میخوام مدتی استراحت کنم؛...کار سختیه؟...اشکالش چیه؟...

نیمه جدی شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:21 ب.ظ

چی بگم؟ پس بهتره به خودم بگم: خف!

Knight شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:24 ب.ظ http://funoos.blogfa.com/

آقا کجا؟!! جون من شوخی نکن، قلب ما با باطری کار میکنه!!!
شما اگه بری ما هر روز کجا رو بریم بخونیم؟
...
نمیدونم چی بگم... نکنید از این کارا لطفا"!

حمید شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:24 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

چرا باعث میشی همچین فضای غم انگیزی بین دوستات بوجود بیاد!؟؟؟؟...
این پست هیشکی رو ببین :
http://hishkii.blogsky.com/1389/10/11/post-55/
با اون عکسی که گذاشته آدم یاد وبلاگی میفته که کسی درباره یکی از عزیزان از دست رفته اش نوشته!...خب چرا کاری میکنی که دوستانت اینجوری ناراحت بشن؟...واقعا اگه دوسشون داری اینکارت درس نیست...
*****این یه نارفیقی بزرگه*****
مثلا چی ازت کم میشه بنویسی یه مدت نیستم؟...ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه اس...همین حالا اصلاحش کن کرگدن جان...

حمید شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:31 ب.ظ http://abrechandzelee.blogsky.com/

شدی مثل اهالی برره که تا به یه چیزی اعتراض داشتن میرفتن با سنگ شیشه خونه خودشونو میشکستن!...
آقا ناراحتی؟ دپرسی؟ خب؟...این راهش اینه که وبلاگتو ببندی!!!؟؟؟...
الان مثلا حالت بهتره!!!؟؟؟...
با خودت صادق باش...خداییش الان بهتری!!!؟؟؟...

تو نمیتونی وبلاگو بیخیال بشی...ببین کی گفتم!...برمیگردی...فقط اونموفع یه عده رو از خودت رنجوندی...که اولیش خود منم...یعنی چی؟...ما خودمون به اندازه خودمون ناراحتی داریم...چرا بجای اینکه کمکی باشی با اینکارات یه استرس دیگه هم بهمون اضافه میکنی؟...
پس همین حالا بردار این متنو اصلاح کن...وگرنه ولله اگه فردا پس فردا که از این حال درومدی و برگشتی دیگه حتی به روی اینجا هم نگاه نمیکنم...
پس مثل یه بچه خوب همین الان بیا و این خداحافظی رو بردار و بنویس ؛میخوام برای مدتی استراحت کن؛...کاری که حقیقتا میخوای انجام بدی...

والسلام حاج آقا!...

بازیگوش شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:32 ب.ظ http://bazigooshi7.persianblog.ir

شاید مثه بقیه همیشه کامنت نمیذاشتم اما میخوندمتون ...تازه هم روشن شده بودم که الان میبینم اینجوری همه رو شوکه کردین...اخه چرااااااااااا؟؟؟
شما که دنیای وبلاگستان رو میشناسی و به زیر و بمش اشنایی چرا؟؟؟
اگه خستگیه که یه مدت ننویسین باز شروع کنین...
چی بگم اخه...

هاله بانو شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:34 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir

سلام
نه اصلا سلام یعنی چی
آقای باقر لو اگه می خواستید اندازه باز شدن فک دوستان رو اندازه بگیرید که بگم نرمالش باید یه چیزی بین ۱۵ تا ۲۵ باشه
اگر هم می خواستید طرفداراتون رو بسنجید که دست مریزاد اون انتخابات که همه چی رو روشن کرد
پس به زبون خوش یا بیایید بگید شوخی بود و خلاص یا اینکه ... اصلا راه دومی وجود نداره همون که گفتم راه اول و آخر بود

دختری از یک شهر دور شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:42 ب.ظ http://denizlove.persianblog.ir

من واقعا ناراحتم...
همیشه به شما غبطه میخوردم زیاد اومدم اینجا حتی تصمیم داشتم در اعتراض به کسایی که میخوان برن شما رو الگو نشون بدم بگم ببین ده ساله داره وبلاگ مینویسه خسته شده نه!!
اما امروز ناراحت شدم دیدم نه کسایی که قوی میدونیمشون هم شکست میخورن میرن وقتی انتظار نداری برن...
الان چرا باید بی دلیل رفت برای همیشه از خونه ای که سالها براش زحمت کشیدین؟؟؟
وقتی که اینهمه آدم هستن که دوستون دارن و شما انرژی میدین بهشون...
فقط یه بار دیگه نشون بدین که آدمهای قوی و با اراده کاراشونو نصفه نمیزارن...
من شما رو اینجوری شناختم لطفا این تصویر رو خراب نکنین!!

سهبا شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:42 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سمیرا و آقا حمید خیلی خوب حرف دل بچه ها رو زدند ! بهتره دوباره تجدیدنظر کنید در تصمیمتان !

نیمه جدی شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:53 ب.ظ

با خودم گفتم بر گردم و یه پیشنهاد بدم جسارتا البته!
اونم این که اگه میشه بنویسین : یه مدتی نیستم و دوباره برمی گردم!
به خدا دل من که خیلی کوچیکه! یعنی اصلا و کلا طاقت ،راس کارش نیست !
پس روی همه ی دوستایی رو که دلشون می خواد شما باشینو زمین نندازین.

آناهیتا شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:54 ب.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

یعنی خواهش این همه آدم به اندازه ی یه پشه ارزش نداره؟
من که می دونم الان اینا رو می خونین و غصه می خورین پس تو رو خدا بخاطر ما که اینهمه دوستتون داریم بیاین اینو بردارین.
همه داغونن ما که کم غم و غصه نداریم شما چرا دردمونو بیشتر می کنین؟

سوسن شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:56 ب.ظ

زود تصمیمت رو عوض کن و برگرد.
میخوای منتت رو بکشیم؟
زود بیا

مجتبی شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:09 ب.ظ http://shahzadde.wordpress.com/

حسابی شوکه شدم.
انشاالله که یک شوخی باشه!

پرند شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:09 ب.ظ http://ghalamesabz2.wordpress.com

منم با حمید موافقم
همین که این خداحافظی با یه بغض گلوگیره نشون می‌ده که احساسیه و بزودی پشیمونی میاره...
کسی که حرف زیاد برای زدن داره نمی‌تونه ننویسه...
شاید یه مدت دور بودن خوب باشه
ولی نبودن برای همیشه حال آدم رو خوب نمی‌کنه و چه بسا بدتر کنه...

ف@طمه شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:13 ب.ظ http://zarafekocholo.blogfa.com/

چراااااااا شما دیگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من دروغگوی صادق شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:20 ب.ظ http://dorough.blogfa.com

به نظرم قشنگه
دیدن پرکشیدن دوستان

ما که قبلا مرده بودیم
نئو رفت
ماهیچ ما نگاه رفت
و حالا کرگدن بزرگ پرکشید و رفت

انگار دیگه وبلاگها ظرفیت داشتن یک کرگدن به این بزرگی را نداشت

دل آنها یی که می مانند می شکند ولی آنهایی که می روند انگار رها می شوند

دوستت دارم محسن بزرگ،‌همیشه حس بزرگی به ما می دادی و میدی

ماهی تنگ بلور شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:25 ب.ظ

کامنت من همون پست کیامهره
لطفا یه بار به جای کامنت من باز کن و ببین

عاطی شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:25 ب.ظ http://parvaze67.blogfa.com

آقا حمید حرف دل هممون رو خوب گفت . پس یه عکس العملی نشون بده ، یه کاری بکن . هممون رو از این داغون تر نکن . بسه دیگه . خواهش میکنم .

اقدس خانوم شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:27 ب.ظ http://aghdaskhanoom.blogsky.com/

چی بگم آخه ؟؟؟
یه حرفی ، یه دری وری ، یه چیزی بگو دیگه !!!
حمیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد ، تو یه چیزی بهش بگو

مامانگار شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:28 ب.ظ

...بچه ها یه پیشنهاد:
...اگه تاامشب کرگدن تجدید نظر نکرد و برنگشت...برای اعتراض در یک حرکت نمادین...همه مون به مدت یک هفته بایک پست خداحافظی وبلاگهامون رو تعطیل میکنیم تااینجا بشه...دنیای ارواح واشباح...
تاوقتی محسن خودش بیاد و بمونه وبخواد که برگردیم....مووافقید....
موافقهاش تایید کنن ببینیم به حد نصاب میرسه...
اووول هیشکی شروع کرده...از فرداهم ما...مگرامشب محسن برگرده....

سیمین شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:35 ب.ظ http://rosoobha.blogsky.com

من نمیگم چرا دارین میرین ولی خداییش یعنی اینجا اینقدر غیر قابل تحمل بود که این همه آدمو غمگین کنین؟ من هر روز پست های شما رو می خوندم و هر روز توی دلم تحسینتون می کردم که اینقدر بزرگید و خوش قلب. انگار یه چیزی توی دلم خالی شده.خییییییییییلی بد شد
ولی من طبق عادت هر روز میام اینجا.شک نکن

کیامهر شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:52 ب.ظ

آخه مرد مومن !
من الان چی بگم به این جماعت ؟
بگم محسن داره کامنتاتون رو میخونه گریه می کنه ؟
بگم کامنتهاشون داره اذیتت میکنه ؟
بگم دیگه کامنت ندن آقا محسن ؟
بگم همه چی تموم شد ؟
خلاص ؟

به همین راحتی محسن جان ؟
من تا حالا جلوی روی تو گریه کردم محسن ؟
دمت گرم داداشی
اول هفته ای حال اساسی دادی به یه جماعت
البته حق داری
تو به گردن همه ما حق داری
تو حق داری واسه خودت زندگی کنی
حق داری به خودت فکر کنی
اما این رسمش نبود
یکهو گفتنش درست نبود
می رفتی داداش
ولی این خداحافظی از صد تا رفتن بدتر بود
یه کاری کردی که دیگه بر نگردی چرا ؟
محسن انگاری مرده باشی دارم گریه می کنم
محسن تو رو خدا خوب شو
جون هرکی و هر چی می پرستی خوب شو

هاله بانو شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:53 ب.ظ http://halehsadeghi.persianblog.ir

مامانگار فکر می کنی موثره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه راه خوبیه قبول

عاطی شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:55 ب.ظ

محسن خان .
نکن اینکارو خواهش میکنم ، بقول
بچه ها خوب یه مدت استراحت کن ولی
نرو . همه بزرگا دارین میرین . از
قدیم گفتن بزرگای خونواده ان که
خونواده رو کنار هم نگه میداره و
با رفتنشون دیگه اون صمیمیت و
پیوندها از بین میره ، پس نرو . پس
بمون و هوای مارو داشته باش و بعد
بابامحمود ) که انشاا... همیشه
پیشمون باشه ( بزرگترمون باش .
روشن باش حتی اگه کم نور ،
میدونم مارو تنها نمیذاری ولی
میترسم .

مامانگار شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:59 ب.ظ

...البته...مطمئنم کرگدن بااین کار برمیگرده...فکرکن هاله ۴۰-۵۰ تا وبلاگ یهو ببندند برای مدتی...خودش دق مییاره...منکه رفتم ببندم...
خداحافظ

سهبا شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:00 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

مامانگار عزیز ، گرچه من عددی نیستم واسه این کار ، اما من با شما موافقم .

دختر شبای پاییز شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:08 ب.ظ

مد شده تو ایران بعد یه انتخابات (هر انتخاباتی باشه فرق نمیکنه) یه سری از گروههای اصلی میرن کنار به هر دلیلی
-وایسا از حقت دفاع کن
هر چی که هست

بابا محمود شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:10 ب.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

سلام پسرم
من الان اومدم هنوز وارد نشده از تو پله ها صدای گریه شنیدم بند دلم پاره شد
چه خبره اینجا؟
هنوز لباس هامو در نیاوردم
چرا؟ فقط بیا بگو چرا؟
رفتن تو با همه فرق داره
تو بزرگ اینجایی
این کار معنی نداره
یک بار دیگه اگه اشتباه نکنم مهر ماه بود گفتی شاید برم
همون وقت بهت گفتم این بچه ها بهت تکیه کردن حالا هم میگم این کارو نکن
این بچه ها تو رو شهریار کردن تو هم به خواستشون احترام بذار

وروجک شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:10 ب.ظ http://jighestan.blogfa.com

اقا فهمیدیم شما هم رو مد تشیف دارین
الانم که مد شده از بلاگاشون خدافظی می کنن
یه ذره التماسشون که می کنن میان دوباره شروع می کنن
اقا شما دیگه چرا شما که خواننده هات زیادن این کار برای اوناییه که می خوان بازدیدشونو ببرن بالا از شما بعید بود
من مطمئنم نمی تونید اینو بزارید کنار اخه به وبلاگ نویسی عادت کردین نمی تونید ترکش کنید می گی نه نگا کن

مامانگار شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:18 ب.ظ

...بچه ها پیشنهادم رو پس گرفتم...
بقیه اش باخودتون خدانگهدار...

بابا محمود شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:19 ب.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

همه سعی و تلاش من این بود که شماها با هم یکی بشید.حالا اینطوری زدی زیر همه چیز!
هر چیزی علتی داره
من رفتم چون استرس برام سمه
خانمم موافق نبود
داشت اذیت میشد
اصلا من بلاگر نبودم
تو چرا رفتی؟
تو که 10،11 ساله اینجایی چرا رفتی؟
من تو هر کس با هم اختلاف نظر داشتیم و حتما در آینده هم داریم اما دلمون یکیه.این دلو نباید نادیده گرفت.این دل مهمه پسر
تا دیر نشده بیا اصلاحش کن
ظاهرا از صبح این تصمیمو گرفتی
حرف منه پیر مردو زمین ننداز
تو نباشی بلاگستان نابود میشه
تا من برم برگردم اومدیا
ببینم چیکار می کنی

فرشته شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:22 ب.ظ http://surusha.blogfa.com

کاش بگین برای یه مدت...

برین استراحت کنین و برگردین.

آدمایی مثل شما تو این فضا کمن...خیلی کم...

بمونید...

بازیگوش شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:29 ب.ظ http://bazigooshi7.persianblog.ir

ببینید بابا محمود چی گفته...

دوست شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:35 ب.ظ http://asme1982.blogfa.com

تو که اهل تنها سفر کردن و نیمه راه برگشتن نبودی؟
پس چرا رفتی؟

م . ح . م . د شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:36 ب.ظ

کرگدن ، به خاطر حفظ اتحاد بچه ها هم که شده برگرد ...

مرد مومن ، عزیز دلم ، قربونت برم ، پس معنی فداکاری چی میشه ؟!!!!

من یادمه اون اوایل به مجید حمید میگفتم چرا کرگدن منو تحویل نمیگیره ؟! دوس ندارم برم وبلاگش ...

بهم میگفت یک مدت باش عاشق مرام و معرفتش میشی ... کرگدن پس چی شد ؟! یعنی مرام و معرفتت اجازه میده ؟!

الان هم ولاییم حسین اسمس داده چرا رفت ؟! چی بهش بگم ؟! چی جوابش بدم ؟!

به خدا از ظهر میخواستم صد بار بهت اسمس بدم نوشتم و پاک کردم ...

پاییز بلند شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:47 ب.ظ http://www.paizeeboland.blogsky.com

دیگه نمیگم درووووووووود ..
بدترین پیام سال جدید بود بران
دیشب بعد از اومدن سال جدید به یادت بودم..
وختی شامپاین ها با صدای بلند باز شد و روی همه پاشید بازم به یادت بودم..
وختی به سلامتس دوستامون در سال جدید جام ها رو بردیم بالا به یادت بودم
وختی با اشتیاق وسط مهمونی واسه تو٬ واسه واسه خود تو عکسای مهمونی رو آپ میکردم به یادت بودم
از وختی شناختمت
دیدمت٬ از وختی دوست داشتم٬ همیشه به یادت بودم
با اشک.. با لبخند.. بازم به یادت بودم
من از ۲۰۱۱ متنفر میشم٬ من از این سال شوم که در اولین روز آغازش پیام خداحافظی دوستم رو بهم نیده بدم میاد.. شاید تو داری مارو به خدا میسپری تا دیگه برات پس نیاره.. اما من باهات خداحافظی نمیکنم محسن

در خیابانهای سرد شب جز خداحافظ...خداحافظ صدایی نیست! کاش الان کر بشم٬ من از این صدای شوم تنفر دارم

پاییز بلند شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:52 ب.ظ http://www.paizeeboland.blogsky.com

محسن این کارو نکن..
روت میشه بعدن وختی اگه یه روز با خودت فکر کردی..
به اینم فکر کنی که با این پستت قلبمو به درد آوردی٬ نه تعارف نیست٬ شوخی هم نیست٬ قلبم درد گرفته
این خداحافظی تو مژده بد ترین سال رو برام آورد
خبر رفتنت..
لعنتی تو که میخواستی بری چرا پایبندم کردی؟

محسن محمدپور شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 04:59 ب.ظ

سلام بر عالم عشق و معرفت
که نه من صادقم نه تو رضا و نه هیچکدوممون گرگ که ردپایی ازمون توی برفی که نیومده باقی بمونه...
دوره ، دروه رفاقته هنوز که هر کی یکیش رو داشته باشه ، رفیق رو میگم ، برده..حسابی هم برده ...
دوره هنوز دروه رفاقته.. اما بی چاقو که بخواد خونی رو زمین ریخته بشه که هرکی خونی رو زمین بریزه به ناحق، نامرده و نارفیق... اما حساب جون فرق داره...
جون رو باید داد اونم واسه رفیق ...
اما جون آدمیزاد ربط داره به زخماش..اصلن آدمه و زخماش ...
اینجایی که تو توش مینویسی و هرجا که میری و میشینی حرفش رو میزنی جزئی از زخماته ، درداته..
اصلن جونته..
نیس؟
حالا نشستی تو محکمه خودت و میخوای جون بگیری ازش..ساده اس کاری نداره که..جون گرفتن کاری نداره رفیق...
رفتن چیز بدی نیس ..رفتنی باید بره..چه دیر چه زود....
اگه رفتن خالیت میکنه...بگیر جون اینجا رو..
زودتر بگیر که درد نکشه...مث خودت...

کورش تمدن شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:03 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
بابا اینجا چرا اینجوری شده؟
همه دارن میرن
شما با همه فرق میکنی
بقیه یه جورایی امیدشون به شماست
کم بنویس ولی نرو
این حرف همه بچه هاست
بچه ها شما رو ریشه بلاگستان میدونن
ریشه اینجا رو نخشکون
امیدوارم با خوندن اینهمه کامنت و خواهش بچه ها نظرت عوض بشه

عاطی شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:09 ب.ظ http://parvaze67.blogfa.com

نمیخوای هیچی بگی محسن جان . بابا محمودم اومد جواب اونو حداقل بده . هنوز کافی نیست .
چرا این بلارو سرمون میاری ؟
تو که با این کامنتا داغونتر شدی تا خوب شی . ببین اونور دنیا بابچه مردم چه کردی ؟ اینهمه حرف دل ، دلتو تکون نداد ؟
محسسسسسسسسننننن ؟ ؟ ؟ ؟ ؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.