عدسی در بیابان اسکارلت یوهانسون است !

صبح ماشین را بردم کیلومتر ۱۶جاده مخصوص کرج شرکت فن آورانِ نمی دانم چیچی برای گازسوز کردن ... برای من که صبحها هفت و بیست دیقه از خواب بیدار می شوم و هفت و نیم به بعد می زنم بیرون ، ساعت شش صبح کلّهء سحر و به شددت گرگ و میش محسوب می شود و تجربهء ملکوتی اش حس جالبی ست ! ... محل این شرکت کوفتی فن آورانِ نمی دانم چیچی توی یکی از فرعی های جاده مخصوص است و کلّی از جاده فاصله دارد و اگر بخواهم آدرس دقیق بدهم حدودن می شود یک جایی حوالی محل برگزاری المپیک نی اندازی اعراب دوران جاهلیت ! ... درست وسط بیابان با کلّی سگ و سایر جانورهای موذی و آناناسی ! ... اینکه برای بازدید و تحویل ماشین چه داستانهایی داشتیم بماند ... وختی به حول و قوه الهی کلیهء مناسک به درستی انجام شد از محوطه داغون و وسیع پارکینگ زدم بیرون ، یقه کاپشنم را دادم بالا و مثل یک سوسک چاق در خویشتن خویش جمع همی شدم ! سیگاری روشن و خودم را برای یک راهپیمایی طولانی مسخره تا لب جاده آماده کردم ...  

در دور دست ها یک فروند وانت پیکان سفید رنگ دیده می شد که چند نفری دورش جمع شده بودند ... از آن فاصلهء دور یک آن اینطوری به نظرم آمد که آدمهای دور ماشین دارند چیزی می خورند ! البته قبول دارم که وسط بیابان تصور و تجسم مسخره ای بود ... پیش خودم تخیل کردم و گفتم فک کن بروم جلو و ببینم رانندهء وانت یک آش فروش دوره گرد است و پشت ماشینش یک دیگ آش داغ گذاشته و می فروشد ! ... انقدر تخیل دور از ذهن و خنده داری بود که حتی شایستگی اطلاق عنوان تخیل تلاونگی را هم نداشت ! ... لذا پک هایم به سیگار و ایضن قدم هایم به خاک و سنگ جاده را تندتر کردم که خیلی دیر به شرکت نرسم ... ولی باورتان نمی شود ... وختی به وانت مذکور رسیدم دیدم پسرک جوان و لاغری پشت وانت عدسی و حلیم داغ می فروشد ... با بربری تازه و فلفل قرمز که عاشقش هستم ... مواجهه با چنین منظره ای در آن لحظه انصافن برای من مثل دیدن و لمس یک بشقاب پرنده پشت چراغ قرمز بود ! ...  

-

***  

جای همهء شما خالی ، عدسی داغ فلفل آجین توی آن باد سرد چقدر چسبید لامصصب ! ... راستش الان که دارم اینها را می نویسم هنوز دارم به عجیب و خنده دار بودن پروسهء تبدیل آنی یک تخیل تلاونگی به واقعیت فک میکنم ... و اینکه جددن کاش آرزوهای کوچک و بزرگ آدمی هم اینطوری راحت بود بالفعل و محقق شدنش ... مگر به کجای کائنات بر می خورد خب ؟! 

-