ترین های گینس باقرلو !

۱- بیشترین زمانی که یه کله خواب بودم ؟! 

دوران سربازی دو روز متوالی بر اثر خوردن قرص آمی تریپ تیلین بعد از تصادف با موتور ! 

۲- بیشترین زمانی که حموم نرفتم ؟! 

حدود دو ماه دوران آموزش سربازی توو گرمای ۵۵ درجهء تابستون اهواز ! 

۳- بیشترین پول نقدی که دستم بوده و البته مال خودم بوده ؟! 

پنج میلیون تومن ! 

۴- بیشترین مدت زمانی که از فضای خونه بیرون نرفتم ؟! 

یه هفته ( فک کنم دوران دبیرستان ) ! 

۵- بیشترین زمانی که آرایشگاه نرفتم ؟! 

حدود یه سال ( همین پارسال پیارسال ) ! 

۶- بیشترین ساعتی که یه کله کتاب خوندم ؟! 

زمون بچچگی یه روز کامل کتاب هزار و دویست صفحه ای شبهای پرماجرا ! 

۷- بیشترین تعداد کفشی که همزمان داشتم ؟! 

همین حالا ! سه جفت کفش دو جفت کتونی ! 

۸- بیشترین مدت زمان مکالمهء تلفنی ؟! 

یکساعت و نیم زمون دوستی با مریم بانو ! 

۹- بیشترین زمانی که یه کله پای تلویزیون بودم ؟! 

بیست و چهار ساعت پای کانالای مورد دار ماهوارهء دوماد دوست دوران دبیرستانم ! 

۱۰- بیشترین مدت زمان رفاقت با یه دوست ؟! 

دوازده سال با سید عباس گامبالو ! 

۱۱- بیشترین مدتی که گشنه و تشنه موندم ؟! 

چهل و هشت ساعت دوران آموزش سربازی توو اردوی شرایط سخت صحرایی ! 

۱۲- بیشترین مدتی که حیرون یه جنس مخالف بودم ؟! 

سه سال و نیم ! 

۱۳- بیشترین مدت زمانی که یه ترانه رو هی بی وقفه گوش دادم ؟! 

یه هفته ترانه قلعهء تنهایی فرامرز اصلانی ! 

۱۴- بیشترین مدت زمانی که مریض بودم ؟! 

یکماه گرفتگی کمر دوران دبیرستان ! 

۱۵- بیشترین تعداد دوست دختر ( یا پسر ) همزمان ؟! 

خداوکیلی من اصلن توو عمرم دوست دختر نداشتم ! 

۱۶- بیشترین پولی که تا حالا برای یه تیکه لباس دادم ؟! 

همین شلوار جین آخری که خریدم چهل تومن ! 

۱۷- بیشترین مدت زمانی که یه جا شاغل بودم ؟! 

چهار سال همین شرکت قبلی که بودم ! 

۱۸- بیشترین مسیری که پیاده روی کردم ؟! 

زمون دانشگاه از امیرآباد تا میدون آزادی با سید عباس ! 

۱۹- بیشترین زمانی که یه بند گریه کردم ؟ 

زمستون پارسال یه جمعه ظهر تا غروب ، تنهایی توی ماشینم توو بهشت زهرا ... 

۲۰- بیشترین زمانی که یه بند خندیدم ؟! 

دفعه قبلی که رفتیم قم خونهء مهدی پژوم عزیز و لباس آخوندی پوشیدم رفتم بالا منبر ! 

.

نظرات 222 + ارسال نظر
آوا سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ب.ظ

میزنیم رکورد ٍ
صفحه ء
چهارم
راا

آوا سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:32 ب.ظ

هوراااااااااااااااا
هررررررررررر
هوررررررر
یاحق...

وانیا سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:36 ب.ظ

محسن خان دمت گرم ممنون از این بازی

آوا سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:56 ب.ظ

۱-خوووب یادم نیست............شایددوران ٍ دبیرستان!
۲-زمان ٍ تصادفم که یک هفته کشیدتابردنم حموم....
۳-سه میلیون و هفت صد هزار تومن................
۴-دو هفته این طورا.بعد از اتمام خدمت دانشگاه
۵-حدودای دو ماه اینطورا......خیلی یادم نیس
۶- ۲۱ ساعت توی یه روز که کتابه تموم شد
۷-نمیدونم.اما الان بانفسوبی نفس۱۱جفته
۸-یکی ازدوستام تو دوران طلاقش ۲:۳۰
۹-شاید راهنمایی..روز جهانی کودک!!!
۱۰- حدودای دوازده سال و هفت سال
۱۱-دانشجویی ٍ مشهدم.۱صب تاشب
۱۲-این یکی اصلاواسم پیش نیومده
۱۳-شایدیه هفته...آزادی ٍ شادمهر
۱۴-تصادفم که حدودچهار ماه شدو
....................................
۱۵-از این جور همزمانی متنفرم
۱۶-به غیر کفش و کیف۵۰تومن
۱۷-حدودای ۸۳ تا ۸۶ بود.....
۱۸-از گاندی تا چهار راه قصر
ومشهد از حرم تا وکیل آباد
۱۹-سه روز ممتدبه غیر از
شباکه خوابم میبردسریه
قضیهء مسخره و لووس
وزمان ٍ فوت عزیزانم م
۲۰- دانشجوییٍ سمنان
یـــــــــــــــــــــاحق...

علیرضا سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:00 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

واقعا ممنون
خیلی بازی خوبی بود محسن خان
خیلی ممنون
فقط آخرش یه جمع بندی از ترین ها هم اعلام کنید و رکورد ها رو بگید
فکر کنم دو سه تا از رکوردا مال خود شما باشه

علیرضا سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:04 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

واییی
آوا
بازی کجکی دیگه ندیده بودیم که اونم دیدیم
خیل باحال بوددد !

آوا سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:14 ب.ظ

هرررررر به علیرضاخان جان
زشت است خان جان...
صاحب خانه می آید و
میزند ما را که اینجا
را نیز چت رومش
کردیم م م م
اوهوم م
یاحق...

من و من سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:16 ب.ظ http://mannvamann.blogfa.com/

خیلی باحال بود...اگه منو نشناختی مهم نیست یه آشنای قدیمی با یه شروع دوباره....چه دوران سربازی بهت سخت گذشته..ای بابا...
شما از شکیب خبری ندارید؟

حمید سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:37 ب.ظ http://www.abrechandzelee.blogsky.com/

- بیشترین مدت زمانی که یه جا شاغل بودم :
همینجا!...تا الان دو سال و چهار ماه (منهای اسفند 89 که موقتا اخراج شده بودم!)...کلا من هرجا میرم نمیذارن به این راحتا بیام بیرون!...دیگه کجا میتونن یکی مثل من پیدا کنن!؟ (آیکون "واقعا کجا!؟")...

- بیشترین مسیری که پیاده روی کردم :
در این زمینه بنده رکوردهای خفنی دارم!...از خونه تا هفت چنار...از خونه تا عباسی...از خونه تا آزادی (اگه به این نکته توجه بشه که خونه مون در جنوب غربی ترین نقطه شهر قرار داره تازه ارزش کارم دیده میشه! مضاف بر اینکه کل این مسیرها ویلچر دوستم رو هم هل میدادم! بخدا راست میگم!)...
یه بار هم از میدون فلسطین تا پارک ساعی رو با یه عصا زیر بغل رفتم! (در جریان همون تصادفه که ذکر خیرش رفت!)...

حمید سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:45 ب.ظ http://www.abrechandzelee.blogsky.com/

- بیشترین زمانی که یه بند گریه کردم :
خوب یادم میاد ولی دلم نمیخواد تعریفش کنم...اصلا دلم نمیخواد حتی یادش بیفتم...

- بیشترین زمانی که یه بند خندیدم :
بیشترینش رو یادم نمیاد ولی آخریش سر یه قسمت از فیلم "ورود آقایان ممنوع" بود!...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:15 ب.ظ

۱. بیشترین خواب:۱۲- ۱۳ ساعت
من زیاد اهل خواب نیستم دوران دانشجویی وقتی امتحان میدادم بعد از ۲ روز بیداری نهایتا ۱۵ ساعت

۲- زمانی که حموم نرفتم: ۲ هفته
بچگییام تابستون جواهرده بودیم و اونجا هموم نداشت

۳- بیشترین پولم ۴ میلیون
که نصفشو تو این سفر اخریه خرج شد!!!

۴- زمان دانشجویی شاید ۲ یا ۳ روز
بیشتر نشده خونرو تحمل کنم!

۵-من فقط فصلی یه بار واسه رنگ کردن موهام میرم ارایشگاه -تو بقیه کارها خودکفا شدم

۶- ۲۴ ساعت هم شده یه کله کتاب بخونم

۷- ۱۷ جفت
۵ جفت پاشنه بلند- ۲ جفت چکمه - ۴ تا صندل - ۴ جفت اسپرت - ۲جفت کتونی

۸- بیشتر از ۲ - ۳ ساعت یادم نمیاد با تلفن حرف زده باشم

۹- با دوستم ۶ ۷ تا فیلمو یه کله دیدیم که نزدیکه ۱۲ تا ۱۳ ساعت شد

۱۰- با همین دوستم مهرناز از کلاس پنجم ابندایی دوستم

۱۱- وقتایی که رژیم داشتم و از گشنگی لذت میبردم چندین بار شد که ۲۴ ساعت گشنه باشم(یکی از دلایل مهم ناراحتی معده الانم)

۱۲-حیرون پسر never ever

13- اهنگ چشم های خیس محسن یگانه یه 1ماهی میشد تنها اهنگی بود که هر جا میرفتم بهش گوش میدادم!!!

14- 4 - 5 روز سرما خوردگی شدید تنها چیزیه که یادم میاد!!!

15- من تو کل زندگیم 2 تا دوست پسر داشتم که در مجموع 10 ماه هم نشده چه برسه به چند تااااااااا ولی شده تو یه زمان 4 5 نفر بخوان باهام دوست بشن(کجاس اون زمون؟!)

16- دور و بر 100 تومن بابت یه پیراهن گرونترین لباسم بوده

17- 2 سال تو اژانس هواپیمایی قبل از اینکه همکار مهربان بشم!!!

18-15 ساعت تو زمان دانشجویی با یه اکیپ کوهنوردی یه روز رفتیم کوه از 7 صبح شروع کردیم 10 شب برگشتیم همون ایستگاهی که شروع کردیم

19-فقط میدونم بعد از 2 ساعت از گریه کردن خواهم مرد!!!

20- تو دوران دانشجوییم تاتر بازی و فیلم سازی از اقوام مختلف ایرانی بزن و بکوب و ... اوج دوران شاد من بود که 2 سال کارمون بود!!!

افشانه سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:19 ب.ظ

1- بیشترین خواب:۱۲- ۱۳ ساعت
من زیاد اهل خواب نیستم دوران دانشجویی وقتی امتحان میدادم بعد از ۲ روز بیداری نهایتا ۱۵ ساعت

۲- زمانی که حموم نرفتم: ۲ هفته
بچگییام تابستون جواهرده بودیم و اونجا هموم نداشت

۳- بیشترین پولم ۴ میلیون
که نصفشو تو این سفر اخریه خرج شد!!!

۴- زمان دانشجویی شاید ۲ یا ۳ روز
بیشتر نشده خونرو تحمل کنم!

۵-من فقط فصلی یه بار واسه رنگ کردن موهام میرم ارایشگاه -تو بقیه کارها خودکفا شدم

۶- ۲۴ ساعت هم شده یه کله کتاب بخونم

۷- ۱۷ جفت
۵ جفت پاشنه بلند- ۲ جفت چکمه - ۴ تا صندل - ۴ جفت اسپرت - ۲جفت کتونی

۸- بیشتر از ۲ - ۳ ساعت یادم نمیاد با تلفن حرف زده باشم

۹- با دوستم ۶ ۷ تا فیلمو یه کله دیدیم که نزدیکه ۱۲ تا ۱۳ ساعت شد

۱۰- با همین دوستم مهرناز از کلاس پنجم ابندایی دوستم

۱۱- وقتایی که رژیم داشتم و از گشنگی لذت میبردم چندین بار شد که ۲۴ ساعت گشنه باشم(یکی از دلایل مهم ناراحتی معده الانم)

۱۲-حیرون پسر never ever

13- اهنگ چشم های خیس محسن یگانه یه 1ماهی میشد تنها اهنگی بود که هر جا میرفتم بهش گوش میدادم!!!

14- 4 - 5 روز سرما خوردگی شدید تنها چیزیه که یادم میاد!!!

15- من تو کل زندگیم 2 تا دوست پسر داشتم که در مجموع 10 ماه هم نشده چه برسه به چند تااااااااا ولی شده تو یه زمان 4 5 نفر بخوان باهام دوست بشن(کجاس اون زمون؟!)

16- دور و بر 100 تومن بابت یه پیراهن گرونترین لباسم بوده

17- 2 سال تو اژانس هواپیمایی قبل از اینکه همکار مهربان بشم!!!

18-15 ساعت تو زمان دانشجویی با یه اکیپ کوهنوردی یه روز رفتیم کوه از 7 صبح شروع کردیم 10 شب برگشتیم همون ایستگاهی که شروع کردیم

19-فقط میدونم بعد از 2 ساعت از گریه کردن خواهم مرد!!!

20- تو دوران دانشجوییم تاتر بازی و فیلم سازی از اقوام مختلف ایرانی بزن و بکوب و ... اوج دوران شاد من بود که 2 سال کارمون بود!!!

تیراژه سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:32 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

سلام جناب چند ضلعی
بعضی سوالها را از قبیل سوال شماره ی15 پیچاندید دیگر؟!!درست است؟!!!

مینا سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:35 ب.ظ http://www.harfebihesaab.blogfa.com

مورد ۲۰ خیلی باحال بود!‌یه لحظه در اون لباس تصورتون کردم... !‌خیلی میاد بهتون! بلانسبت البته!

دخترآبان سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:54 ب.ظ http://fmpr.blogsky.com

یعنی الان باید شرکت کنیم ما هم ؟!

ارش پیرزاده سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:09 ب.ظ http://www.arashpirzadeh.persianblog.ir/

سلام محسن نشستم کامنت بچه ها رو خوندم خیلی با حال بود ... دمت گرم

دخترآبان سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:10 ب.ظ http://fmpr.blogsky.com

۱. پارسال بود از کاشان که اومدیم دوشب بود نخوابیده بودم ... ساعت ۴ صبح رسیدم و تا ۵-۶ بعدازظهر فردا خوابیدم ...

۲. عید امسال بود ... از ۲ ام تا ۱۴ ام ...

۳. خیلی کم بوده :دی ۴۰۰.۰۰۰

۴. نزدیک ۴ هفته ... همین امسال ... خرداد و تیر ...

۵. ۳ سال دوران راهنمایی ... البته اون موقع فقط کوتاه کردن مو بود دیگه :دی

۶. اول دبیرستان بودم ... رمان شبهای تهران بود :دی
ساعت ۴ اینطورا که رسیدم خونه شروع کردم تا ۴-۵ صبح طول کشید ...

۷.پارسال بود که سه جفت آل استار رنگ و وارنگ خریدم ... به اضافه ی یک جفت کفشی که داشتم و سه جفت کتونی دیگه ...

۸ . چند روز پیش۲ساعت و خورده ای با یکی از دوستام ... ماشالله خیلی پرچونست :دی

۹ . یادم نمیاد والا :دی

۱۰. ۱۲ سال با یکی از دوستام ... از اول ابتدایی تا پیش دانشگاهی ...

۱۱. از این شکم معلوم نیست ک نهایت این گشنگی چند ساعت بوده ؟ :دی

۱۲. نهایت یک ماه ... بعدش کامل فراموشم شده ...

۱۳. یک ماه ... کل بهمن ماه ۸۹ ... یه آهنگ از اسکورپین ...

۱۴ . نهایت چند روز ...

۱۵ . نداشتم !! :دی اما اون زمانی هم که داشتم تک پر بودم :دی

۱۶. یه تیکه نبوده :دی یه کت دامن بوده که واسم ۱۱۰ دراومد ...

۱۷ . صفر سال :دی

۱۸ . راستیش یادم نمیاد ...

۱۹ . تابستون پیارسال از صبح تا شب ...

۲۰ . امسال کاشان ... یه روز کامل ...

مومو سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:20 ب.ظ http://mo-mo.blogsky.com

۱- ۲۰ ساعت شب بعد از امتحان شیمی عمومی ۲ سال ۷۹!

۲-دو هفته! آبگرمکن نداشتیم!

۳- ۳۰ میلیون!

۴- ۲-۱روز بیشتر دووم نمیارم تو خونه

۵- فکر کنم ۴ سال!

۶- نزدیک ۳۰ ساعت دو سه تا کتاب رو با هم خوندم جو کتاب خوندن گرفته بود منو!

۷- ۸ جفت کفش و ۳ تا کتونی... ولی در واقع از دو تا کتونی و ۲ تا کفش استفاده می کنم

۸- ۴-۵ ساعت شاید... البته یه ساعت یه بار قطع می شه تلفن از مخابرات!

۹-روز جهانی کودک و تی وی! سوم راهنمایی بودم فک کنم.

۱۰- یه دوست دارم که از ۲-۳ سالگی با هم یه مهد کودک می رفتیموووتا حالا... ۲۷- ۲۸ سالی می شه

۱۱-فکر کنم ۲۴ ساعت .. یه کم کمتر! تو خوابگاه حکم بازی می کردیم! فقط چایی خوردیم

۱۲-حیرون نمی مونم! از کسی خوشم بیاد می گم

۱۳--۳ روز شب تا صبح و بالعکس! نحویل پروژه روستا داشتیم! یه آهگ خیلی در پیت از اون اولین سری های رپ فارسی

۱۴-دو- سه هفته! آبله مرغون گرفته بودم

۱۵- خیلی! شاید ۷-۸ هم بوده با هم! پیشنهاد نمی دم امتحانش کنین! مدیریتش سخته!

۱۶- ۴۰۰ تومن

۱۷- یه سال

۱۸- از نجریش تا ۴ را ولیعصر

۱۹- یادم نیست زیاد گریه می کنم! به همین خاطر طولانی نمی شه!

۲۰- وقتایی که گریه نمی کنم اصولا می خندم! همیشه نیشم بازه!

مرسی ... بازی خوبی بود! یاد خاطرات افتادیم حسابی!

بابا محمود سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:53 ب.ظ

خواب: بعد از افتتاحیه جشن های دوهزار و پانصد ساله بیست و هشت ساعت بر اثر خستگی و حساسیت کار خوابیدم.
حمام: دوران سربازی.سفید تمشک.سپاه دانش بودم.به بچه ها می گفتم نظافت نصف ایمان در حالی که خودم ده روز حمام نرفتم.
پول نقد: صد و چهل میلیون.
بیرون: زمستان 86.بخاطر بارش برف سنگین دوازده روز از خانه بیرون نرفتم.
آرایشگاه: بیشتر از ده سال که آرایشگاه نرفتم.خانم کوتاه می کنند.آرایشگاه خصوصی دارم!
کتاب: کتاب خواجه تاج دار.حدود پنجاه سالگی.حدود ساعت دو بعد از ظهر شروع کردم ساعت چهار صبح تمام شد.
کفش: اگه به خودم باشه یکی پاره می کنم یکی دیگه می خرم.درست نمی دونم.به کفش دقت نمی کنم.
مکالمه: خیلی با تلفن حرف نمی زنم.اما تا جایی که یادم میاد.پارسال عید با پسر برادرم چهل دقیقه حرف زدم.
تلویزیون: خرداد سال 88 از ساعات اولیه انتخابات تا صبح فرداش پای بی بی سی البته انگشت به دهان!
رفاقت: با دکتری به نام گرامی.از سال اول دبستان تا همین الان.یعنی حدود 60سال.
گشنه و تشنه: هشت ساله بودم.طی یک شیطنت ابلهانه با خواهر و برادر راهی روستا شدیم دور از چشم والدین.یادم میاد چهارتایی سر یک انار سوخته دعوا می کردیم.
حیرون: یک سال و دو سه ماه.
ترانه: دیدی که رسوا شد دلم.غرق تمنا شد دلم.صدای جاودانه بانو مرضیه.عدد و رقم از دستم در رفته.بارها براش کمه.
مریض: سال 86 دو ماه به عروسی دخترم.شروع کمر درد.
تعداد دوست: هیچ وقت دوست دختر به معنای حقیقی نداشتم اما تا دلتون بخواد دوست جنس مخالف داشتم و دارم.
لباس: معمولا لباس هام و خودم نمی خرم.باید از خانم بپرسین اما فکر نکنم به پای لباس بنده پول زیادی پرداخت کرده باشند!
شاغل: بیست و هفت سال صدا و سیما.
پیاده روی: از راه آهن تا خود میدون تجریش با پسر عمو.
گریه: مسجد الحرام.رو به روی در کعبه.از ساعت ده شب تا قبل از اذان صبح.
خنده: پخش زنده بود و میکروفن یکی از گوینده های مطرح باز مونده بود ایشون به هوای اینکه میکروفن بسته هست به خانم بغل دستیشون پیشنهاد می دادند شب و با هم باشن و این پیشنهاد بی شرمانه از رادیو پخش شد و ما اینقدر خندیدیم که رو پاهامون بند نبودیم.البته فرداش توبیخ شدیم اما اون خنده ارزش مجازات داشت.

به نظر من شرکت در این بازی جالبه.روحیه همه عوض میشه.ممنون پسرم.

حمید سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:07 ب.ظ http://www.abrechandzelee.blogsky.com/

به تیراژه بانو! :

در جواب سوالتان باید عرض کنیم که "درست است!" (آیکون "پاسخ جامع!")...

ولی از شوخی گذشته خب طبیعیه وقتی در مقابل سوالهایی اینچنین آبروبرانه قرار میگیریم حق داریم چندتاشو بپیچونیم دیگه!...حالا یکی خیلی شیک کلا جواب نمیده! یکی دیگه بدون اینکه صریحا جواب بده فلسفه میبافه که "اصولا همزمانی امری ناپسند میباشد!"...یکی هم مثل من احساس نمکدون پلاستیکی بودن بهش دست میده!...

حمید سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:14 ب.ظ http://www.abrechandzelee.blogsky.com/

دمت گرم...خیلی پست خوبی شد...

و پست بهتری هم میشد اگه بقیه بچه ها هم شرکت میکردن...درسته اونی که باید نشده ولی همینکه در این فضای نیمه زنده این روزهای بلاگستان همین تعداد هم شرکت کردن خیلی خوبه (البته آبروی مومن ببر بودن سوالات هم بی تاثیر نبود!)...

ولی از همه اینا مهمتر اینه که بعد از مدتها رخوت اینجا دوباره جونی گرفت...خیلی خوشحالم که حس راه انداختن همچین بازی ای رو داشتی...این نشون میده حداقل کمی بهتری...
اینروزا یکی از بزرگترین آرزوهام اینه که دوباره به روزهای سرحال بودنت برگردی...تو که میزون باشی خیلیا میزونن...الهی همیشه حالت خوش باشه...

حمید سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:19 ب.ظ http://www.abrechandzelee.blogsky.com/

کامنتارو دونه دونه از اول خوندم...بعضیاش خیلی باحال بود...
اگه شب زود بیام خونه و حسش باشه توو همین کامنتا به حساب تک تک کسانی که بازی کردن میرسم!

تیراژه سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:46 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

یا قمر بنی هاشم!!!
جناب حمید خان میخواهند حساب برسند!!!
خدا به دادمان برسد!

محسن باقرلو سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:02 ب.ظ

آره حمید ... خیلی پست خوبی شد ...
دم همه اونایی که جواب دادن گرم ...

تک تک دست همه شون رو می فشارم به گرمی !
از بابا محمود عزیز هم تشکر ویژه دارم ...

چقد جای بعضیا خالیه توو این کامنتا ... مثلن ... اوممم ... محسن فرفری ... ایرن ... کیامهر ... آرش ناجی ... محبوب ... زری ... رعنا ... وحید خودمون ... مسی ته تغاری ... مامانگار ... شیرزاد طلعتی نازنین ... و بقیه که الان یادم نیست ...

دکولته بانو سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:36 ب.ظ

مرسی محسن عزیز ... مرسی ... نمی دونی چه حس خوبی دارم از این بازی ...

پاییز بلند سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:44 ب.ظ

دروووووووووووووووووووووووووووود

این بازیه یا فقط مختص خدته؟
این که شد اعتراف منم که شهید اعترافات خفنم
الان باید اعتراف بنماییم آیا؟

دخترآبان سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:47 ب.ظ http://fmpr.blogsky.com

۱۸۰ رند :دی

دخترآبان سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:48 ب.ظ http://fmpr.blogsky.com

بکن محسن فرانسوی :دی
به کسر ب و ضم میم :دی


- به نیابت از محسن باقرلو :دی

حمید به شرکت کنندگان! سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:09 ب.ظ http://www.abrechandzelee.blogsky.com/

به حبیب! :
"به جنس مخالف حساسیت داره بدنم!...خنده داره برام! دوست دختر چی هست اصلا؟"...
حبیب جان قصد فضولی ندارم ولی دیگه جایی این حرفارو نزن! واست حرف درمیارن!...حالا خودت هیچی یه کم به فکر آبروی اون رفیقت کیامهر خان باش! (آیکون "پارک دانشجو!")...

***

به علیرضا! :
"از جلو دانشگاه تبریز تا خونمون"...
ببین علیرضا جان! منظور از سوال 18 پیاده روی های سوسولانه از سر دلتنگی یا زیر بارونی و دست توو دست بوده!...کسی با ماراتن ها و تورودوفرانس ها کاری نداره!...اگه اینجوری بود که ما هم اون حرم تا حرم رفتنمونو رو میکردیم!...

***

به مهربان! :
"یه شب یلدا از سر شب با کیا حرف زدیم تا خود صبح"...
هرجوری حساب میکنم میبینم کسی که انقدر وضعش توپه که از سر شب تا خود صبح (اونم شب یلدا!) با یکی تلفنی حرف میزنه باید بیشتر از 5-4 میلیون پول داشته باشه! باقیشو کجاس!؟ (آیکون "تلو تلو خوردن چراغ اتاق بازجویی بالای سر مهربان!")...

***

به مهدی پژوم! :
نظر به اینکه "حدود ۱۲۰میلیون تومان" پول داری و "حدود هشتصد هزار تومان برای یک دست کت و شلوار" مایه خرج کردی ترجیح میدم باهات شوخی نکنم! (آیکون "آینده نگری!" + آیکون "ریختن طرح رفاقت!")...

***

به هاله بانو! :
"۴ سال پیش از بالای زعفرانیه تا ....(مقصدم خونه بود)"...
این حد از رعایت اصول حفاظت اطلاعات قابل تقدیره!...ولی خب هاله بانو جان تابلوئه که کسی که انقد وضعش توپه که 30 جفت کفش داره نمیتونه خونه اش خیلی پایینتر از همون زعفرانیه باشه دیگه! (آیکون "ته تهش دیگه چهار راه پارک وی!")...

***

به دکولته بانو! :
"از خیابون زعفرانیه تا میدون ونک"...
این زعفرانیه چه خبر بوده که همه پیاده روی هاشونو از اونجا شروع میکردن!؟...خب اگه خوبه بگید ما هم بریم رکوردمونو اونجا بزنیم دیگه! (آیکون "واللا دیگه!")...

***

به سحر! :
"موقعی که لاست میدیدم چشمام خونریزی کرده بود"...
یا صاحب وحشت! واللا سریال مختار هم که از نظر خشونت در درجه سنی "مثبت پیرمردای قدیم" قرار داره قد این کامنت شما اسلشر نیست! حالم بد شد! (آیکون "منم که حسسسسساس!)"...

***

به وروجک جیغ جیغو! :
"42 جفت الان!"...
چههههههههل و دو جفت!!!؟...بخشید یه لحظه شما همینجا باشید!...(حمید به سرایدار مسجد! : کبلایی همه شاکیای پرونده مفقود شدن کفش در مراسمارو جمع کن بیار کامنتگاه محسن باقرلو! گمونم پیداش کردیم!)...خب میگفتی وروجک جان! چه خبرا!؟ (آیکون "وقت تلف کردن تا رسیدن کبلایی!")...

***

به فاطمه شمیم یار! :
"بیشترین زمانی که یه کله خواب بودم! : 24 ساعت به علت مصرف آمی تریپلین برای دندان درد شدید!"...
ببین خانوم! این روشا که هرکی رو با جنس میگرفتن میگفت بخاطر دندون دردمه قدیمی شده!...صد تومن از اون یک و نیم میلیونتو بده خودتو خلاص کن! (آیکون "پول چایی بچه ها!")...

***

به نگار! :
فقط "صدهزار تومن"!؟...از وقتی یادم میاد شما داری تدریس میکنی و بچه های مردمو با آموزش زبانهای بیگانه سرکیسه میکنی اونوقت فقط 100 تومن!؟...واللا قصد محسن از نوشتن این پست گرفتن آمارشون برای انتخاب کیس مناسب جهت قرض گرفتن نبوده!...ریلکس باشید بچه ها!...حالا بگو چقدر پول داری عمو جون!؟ (آیکون "نگار در حال خام شدن!")...

***

به تیراژه! :
"پول توجیبی های تلنبار شده"ات سه و نیم میلیون بوده!!!؟...اونوقت بهت میگم مرفه بیدرد ناراحت میشی!...واللا پرنس چارلز هم بچه بود انقد از ملکه الیزابت پول توو جیبی نمیگرفت!...حالا اینارو ولش کن! اگه هنوز همه رو خرج نکردی بیا بریم همه پولاتو پفک بخریم! (آیکون " ")...

***
خیلی دوس داشتم برای همه بچه هایی که توو بازی شرکت کردن چندخطی بنویسم ولی حسش نمیباشد!...حالا یجوری میگم انگار ملتی چارچنگولی منتظر این اراجیف بنده وایسادن! (خودم میدونم واحد انتظار "چارچنگولی" نیست! همینجوری گفتم فضا عوض بشه!)...ولی با اینحال از بقیه دوستانی که در بازی شرکت کرده بودن و نشد قد چند خط باهاشون مزاحی کنیم عذرخواهی میکنم...
از Knight...
آرش پیرزاده...
آباجی هیشکی بانو...
وانیا...
آوا...
افشانه...
دختر آبان...
مومو...
بابا محمود...
و بقیه دوستان و آشنایانی که از راههای دور و نزدیک تشریف آوردن و پرده از گذشته خودشون برداشتن! (آیکون "پرده!")...ضمنا لازمه بگم که تمام سوالا انحرافی بود! مهم اون سوال سوم بود!...مایه دارای عزیز خودشونو آماده کنن ایشالا همینروزا میرسیم خدمتشون! (آیکون "ترجیحا تراول باشه!")...اونایی هم که مثل خودمون اوضاعشون بیریخت بود از امروز هیچ رفاقتی باهاشون نداریم! برن پولدار شدن بیان! (آیکون "این دغل چندضلعی که میبینی یه چیزی توو مایه های مگسان است دور شیرینی!" )...

تیراژه سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

ای جان
خوندن وبلاگها و کامنتهای برادران باقرلو کم از قدم زدن تو خیابونای ونیز وشانزه لیزه نیست(آیکون:چه ربطی داره؟!!)
برقرار باشید عزیزان

تیراژه سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:13 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

و کاخ کرملین ایضا!!!
وبلکه بیشتر.....

پاییز بلند سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ب.ظ

دروووووووووووووووووووووود

و من الله توفیق!

-۱ بیشترین زمانی که یه کله خواب بودم ؟!

۱۹ سالگی٬ قبل از اینکه ایران رو ترک کنم٬ تو اوج درگیری های لفظی و فلسفی و سلیقه ای با بابا٬ ۳ بسته دیازپام ۱۰ خوردم که خودگشی کنم بابامم تخمش جساب نکرد بعد از ۴ روز بیدار شدم دیدم نامردا بیمارستانم نبردنم اینقد حرصم در اومد٬ خیلی ضایع شدم نبرده بودنم بیمارستان
.

۲- بیشترین زمانی که حموم نرفتم ؟!

من اگه یه رو.ز دوبار دوش نگیرم میمیرم

.

۳- بیشترین پول نقدی که دستم بوده و البته مال خودم بوده ؟!

همین ۳ سال قبل٬ بیست هفت هزار یورو٬ پول دستمزد انجام یه پروپه ۴ ماهه
همش یه هفته ای به گای عظمای ولایت رفت٬ هم قرضامو دادم هم مالیات و هم کوفت و مرگ و درد و قسط های ماشین و ...

.

۴- بیشترین مدت زمانی که از فضای خونه بیرون نرفتم ؟!

۲ماه کامل٬ ۶۰ روز٬ بیست و دو سالگی٬ خودمو تو خونم حبس کردم (به دلایل احمقانه) کاملن احمقانه!!!!!!! خاک بر سر من کنن! مردشورتو ببرن محسن با اون طرز فکر احمقانت (خودمو گفتم)

.

۵- بیشترین زمانی که آرایشگاه نرفتم ؟!
۲
۲ سال دوران دبیرستان٬ عشق موی بلند و پشت مویی بودم٬ هر دفعه هم مدیر دبیرستانوم گیر میداد قول میدادم فردا کوتاه کنم٬ همش کلاه میزاشتم و موهامو از پشت میبسم٬ چون دانش آموز خیلی تاپی بودم خیلی بهم گیر نمیداد٬ البته بعضی وختا که قاطی میکرد مدیرمون منم از دسمال ابریشمی به نحو احسنت استفاده میکردم
آخرش تو هفته بسیج یه مادر ج.ن.ده ی بسیجی موهامو قیچی زد منم مجبور شدم ماشین کنم

.

۶- بیشترین ساعتی که یه کله کتاب خوندم ؟!

یازده سالگی٬ رمان کنیز ملگه مصر

.

۷- بیشترین تعداد کفشی که همزمان داشتم ؟!

سال ۲۰۰۹ هفت جفت

.

۸- بیشترین مدت زمان مکالمهء تلفنی ؟!
زمان حماقت و عاشقی (اولین باری که عاشق شدم) هر شب تا صب با الناز به مدت یه ماه بعد پول تلفن اومد یه ملیونو هفتصد تومن... نمیگم که بابا میخواست ترتیبمو بده و من فرار کردم شیراز خونه ی خالم

.

۹- بیشترین زمانی که یه کله پای تلویزیون بودم ؟!
همون موقع ها که اسپیس پلاتینیوم فیری بود
یه هفته خونه ی مجردی پسر خالم بیژن٬ بهدش یه ماه کمر درد داشتم
.

۱۰- بیشترین مدت زمان رفاقت با یه دوست ؟!

نه سال به مادر شیطان

.

۱۱- بیشترین مدتی که گشنه و تشنه موندم ؟!
همین امسال ۱۶ روز اعتصاب غذا کردم دهنمو دوختم همچی سرویس شدم٬ مص سگ گشنه و تشنه و وا رفته شدم

.

۱۲- بیشترین مدتی که حیرون یه جنس مخالف بودم ؟!

زاهدان- ۱۷ سالگی توی اتوبوس خط واحد یه خانومو دیدم که... دوسال هر روز سوار اون اتوبوس شدم که فقط یه بار دیگه ببینمش٬ عاشقش نشدم اما یه حس خیلی قوی بهش داشتم که دلم میخواست ببینمشو تماشاش کنم

.

۱۳- بیشترین مدت زمانی که یه ترانه رو هی بی وقفه گوش دادم ؟!
پیگچر آو د مون (گری موور) الان ۵ ساله که هر شب گوشش میدم

.

۱۴- بیشترین مدت زمانی که مریض بودم ؟!

پارسال ۳ هفته بیمارستان بستری بودم٬ ریه هام عفونت کرده بود

.

۱۵- بیشترین تعداد دوست دختر ( یا پسر ) همزمان ؟!
دوست خیلی دارم٬ منظورم دوستای در پیتی نیستا ٬ دوست خوب هم دختر و هم پسر خیلی دارم٬ روابطم برام خیلی ارزشمندن٬ دوستامو تا پای جون میخوام

.

۱۶- بیشترین پولی که تا حالا برای یه تیکه لباس دادم ؟!

کللن من تو لباس خریدن یه خر بالغ و بی عقلم٬ بیشترین پولی که دادم یرای یه کت شلوار گوچی بود٬ ۴۵۰۰ دلار
من خیلی خرم٬‌نه؟! خدم میدونم٬ بابامم همیشه بهم میگه بدبخت به جایی که اینقد پول برا قر و فرت میدی دو قرون پس انداز کن فردا زن بگیری لباساتو میزنه تو سرت!

.

۱۷- بیشترین مدت زمانی که یه جا شاغل بودم ؟!

الان ۶ ساله که با سازمان ملل و سازمان امنیت و همکاری اروپا همزمان کار میکنم٬ مشاور حقوقی

.

۱۸- بیشترین مسیری که پیاده روی کردم ؟!

از تقاطع رودکی و جمهوری تا تجریش٬ رفت و برگشت

.

۱۹- بیشترین زمانی که یه بند گریه کردم ؟

۲ سال پیش وختی رفتم ایران٬ بدو ورودم به زاهدان رفتم بهشت محمد ٬ سر آرامگاه پدر بزرگ و مادربزرگم..

.

۲۰- بیشترین زمانی که یه بند خندیدم ؟!

پارسال یه شب مست کردم مث سگ همینجوری بی دلیل (تو هو باور کن) تا صب خندیدم ولی چشام پر اشک بود..

بسمه تعالی

وروجک جیغ جیغو سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ب.ظ http://jighestan.blogfa.com

حمییییییییییییییید مگه چیه؟؟؟؟؟؟؟ تازه بوت هامو نشمردم کلا من خستگیمو با خرید به در می کنم اگه امار بقیه ی لباسامو می خواست که فکنم اشکتون در میومد برای بابام

فاطمه (شمیم یار سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ب.ظ

سلامممم

حمیدخان معرکه ای تو هااا ..ماشالا به ذهن خلاقت(آیکون ردگم کنی تا یه جایی مخفی کنم اون چیز میزا رو )

در ضمن فقط اینجانب یعنی ما با نگارنده پست در زمینه تناول آمی تریپلین تفاهم داشتیم..

بابا محمود سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 ب.ظ

بازی شما باعث شد محمد و آناهیتا یک زن دیگه به من بچسبونن! یک اشتباه تایپی داشتم نوشتم سال 86 دو ماه قبل از عروسی دخترم در حالی که سال 76 بوده.بچه های مچ گیر ایستادن بالا سر من میگن سال 86 عروسی کدوم دخترت بوده؟ زود اعتراف کن!
آقایون خانم ها سال 76 بوده این آخر عمری واسه من اسباب زحمت درست نکنید!

پاییز بلند سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ب.ظ

دروووووووووووووووووووود بابا محمود
خوبی؟
دلم برات نخته شده بابای
حالا اون دخترت که به سلامتی ازدواج کرد٬ مامانشون خوبن؟ آناهیتا جان همسر بابا محمود چطورن؟

ایکون الان خیلی شیطونم

محسن باقرلو سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:34 ب.ظ

محسن چقد این چن وخته جات خالی بود لعنتی !

محسن باقرلو سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:36 ب.ظ

باعث افتخار من بود بازی کردن و جوابای بابا محمود ...

بابا محمود سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ب.ظ

محسن جان چرا فقط از من تشکر ویژه شده؟ یعنی خاطرات من رنگین تر بود؟
برای خودم بعد از یک دوره رخوت و سستی تنوع خوب و به جایی بود.
پسرم ( محسن فرانسوی ) جون هر کی دوست داری برای من شر درست نکن.خانم بنده شوخی بردار نیست.یه وقت دیدی شب تو کوچه خوابیدم بخاطر این بازی!

مهدی سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:45 ب.ظ

دم محسن عزیز گرم. خیلی ایده جالبی بود.
به حمید: به خاطر جوابی که به سوال ۲ دادی واجب شد یه پست دیگه در موردت بنویسم!!! (آیکونِ "مهدی در حالِ لیف و کیسه کشیدن به پشتِ حمید!!!").
همه کامنتا باحال بود، حمید و پاییز بلند ترکوندن اساسی.

پاییز بلند سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:46 ب.ظ

محسن ن ن ن ن ن ن
بی شرف دلم برات یه ذره شده بود هم برای خودت هم برای این بازی ها...
هفته دیگه دارم میرم زیر دکتر (البته تیغش) کلیه ام بالاخره به فاک رفت٬‌توش پاره آجره شاید یه مدت کللن نباشم

پاییز بلند سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:48 ب.ظ

حمید اگه الان باشه یا بیاد باهاش اینجا رو میترکونم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:49 ب.ظ

بابا محمود: دقیقن منظور منم همینه
.
.
.
خوشحالم که هستی بابا محمود

پاییز بلند سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:50 ب.ظ

بالایی من بیدم

آوا چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:01 ق.ظ

وای ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی
چه جوابای باحالی..کیف کردم..
مرسی ازهمهءشرکت کنندگان
ومرسی ازجناب محسن خان
باقرلوووو و سلااااام
جناب پاییزخان جان
رسیدن بخیر
قربان ن ن..
یاحق...

ستاره ی تنها چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:06 ق.ظ http://be-sadegie-sokoot.blogfa.com

۱- ۱۴ ساعـت. از سـر بیکـاری!
2- 10 روز. وقتـی 8 سالـم بـود و مریـض بـودم. نبایـد آب بـه بدنـم میخـورد.
3- دقیـق نمیدونـم... گمونـم 200 تومـن.
4- خیلــــی... البتـه مـدرسـه گریـز ناپذیـره! اگـه اونـو درنظـر نگیـرم 4 مـاه! بـا درنظـر گرفتـن مدرسـه 1 مـاه.
5- 8 مـاه.
6- 10 ساعـت. یـه رمـان میخونـدم.
7- 10 تـا.
8- 4 ساعـت. یـا مینـا و علـی.
9- 6 ساعـت. الان کـه اصـلا نمیبینـم. کوچیکتـر کـه بـودم فیلـم های وحشـت ماهـواره.
10- 5 سـال. بـا چندنفـر دوستـی 5 سالـه داشتـم.
11- گشنـگی 5 روز، تشنـگی 1 روز.
12- 2 مـاه!!
13- 3 روز. محسـن یگانـه.
14- یکسـال افسردگـی. یـه هفتـه آپاندیـس.
15- یـه دونـه!
16- نزدیـک 500 تومـن، یـه لبـاس بـود بـرای عروسـی یکـی از اقـوام.
17- 00:00
18- یک کیلومتـر.
19- 6 ساعـت. بعـدش چشمـام بـاز نمیشـد!
20- روزایـی کـه بـا لیـلا بـودم. بـه تـرک دیـوار هـم میخندیدیـم!

پاییز بلند چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:10 ق.ظ

درووووووووووووووووووووووود آوا

من که اینجا بودم سندشم کامنتایی که برای پستای این باگرلو جان خان میزاشتم موجوده
.
.
.
شاید بشه که یه هفته خونه زنگ نزنم اما اینجارو هر روز میام

آوا چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:14 ق.ظ

انشاله کلیتون هم بهتر بشه
محسن خان جان..دسته
جمعی ی ی برای
سلامتیت دعا
می کنیم م
اوهوم م

FarNaZ چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:17 ق.ظ http://doggish.blogsky.com/

اوووووووووووووووووووووووووو - اَ
___
عجب رکوردایی :دی
واسه خودشون یه عمرنا

پاییز بلند چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:29 ق.ظ

من و دعااااااااااااااا؟
اصن با دعا رابطه ی خوبی ندارم
انرژی مثبت بده بیاد آوا خان جان

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.