چرا می گوئیم « حرف زدن » و مثلن نمی گوئیم حرف کردن ؟ 

یا می گوئیم « گوش کردن » و هیچوخت نمی گوئیم گوش زدن  

بنظر من فعل ها و مصدرها و کللن واژه ها که نقاشان و تصویرگران احساسات آدمیان هستند ، اینطور نیست که در گذر زمان و در راستای رسیدن به بهترین حالت ممکنه صیقل خورده باشند و در خانهء آخر شده باشند اینی که هستند ... واژه ها چند سال نوری قبل از ما بوده اند ... گزین شده و تراش خورده ... به جای و برجای ، همینطوری که الان هستند ... لای لفافه هایی از مخمل و حریر غنوده ... آماده و منتظر که مایی بیاید و لفافه هاشان را باز کند عینهو کاغذ شکلات ... 

پی نوشت: 

این پُست تقدیم به ابرچندضلعی که برگشته و دوباره می نویسد برایمان 

.