7/7

هنوز 7/7 نشده و شش روز از ماه نگذشته صفر شده ام ، انگار نه انگار که سه روز پیش حقوقمان را واریز کرده اند ... اینطوری خوب نیست ... اصلن خوب نیست ... حس سگ دو زدن بیهوده چمبره میزند دور آدم ... حس میکنی الکی خواب را بر خودت حرام میکنی هشت میزنی بیرون و هشت برمیگردی خانه ... تقصیر شرکت هم نیست ، اوضاع مملکت هچل هفت است ... من اصولن پولکی نبودم و نیستم ولی اینجوری هم روو مخ است ... یک وختی هست تو در زندگیت دمبال ماشین آنچنانی و خانهء سلطنتی و مسافرت خارج و اینهایی و از اینکه بهشان نمیرسی و نداریشان مثل سگ حرص میخوری ، این یک بحث است اما یک وختی هم هست که تو هرگز دمبال این چیزها نبوده ای ولی از اینکه تا آخر عمرت هیچوخت حتی نمیتوانی بهشان فک کنی مثل سگ حرص میخوری ! بنظرم این هم یک بحث دیگر است که هم نژاد سگش فرق میکند ! و هم از اولی ویران کننده تر است لامصصب ... روز به روز هم که تعداد و تعدد قصرهای لویی شانزدهمی و ماشین های سفینه ای توی این تهران لعنتی زیادتر میشود ... هیچ کاریش هم نمیشود کرد الّا اینکه عصری موقع برگشتن توی ترافیک صدای ضبط تاکسی فکستنیت را بلند کنی تا رضا یزدانی عربده بزند و تو بیخودی بغض کنی ...